ترجمه منظوم از ابن فارض منتسب به جامی نیست
به گزارش خبرگزاری مهر، بیستودومین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره جامی با عنوان «بررسی سبکشناختی ترجمهای منظوم از تائیه کبری (سرودهی ابن فارض) منتسب به نورالدین عبدالرحمن جامی» با حضور محمد امیر جلالی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، چهارشنبه دوم اسفند در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
امیرجلالی متن سخنرانی خود در ایننشست را اینگونه ارایه کرد؛
مبنای این انتساب نسخهای خطی محفوظ در دانشگاه قاهره است که توسط صادق خورشا در کتاب «تائیه عبدالرحمن جامی، ترجمه تائیه ابن فارض» به همراه مقدمه و تعلیقاتی تصحیح شده است. توجه به قرائن سبکشناختی (از جمله تحلیل ساختار عروضی و وزنی، و نیز بررسی مسائل زبانی و نحوی در مقایسه این متن با دیگر آثار جامی) و نیز قرائن کتابشناختی و نسخهشناختی نشان میدهند که این اثر بازخوانده به عبدالرحمن جامی از وی نیست. نسخهای خطی در کتابخانه قاهره بررسی شد که در برخی از اوراقش این ترجمه منظوم از تائیه به نام جامی بازخوانده شده بود. به قرائن کتابشناختی و سندشناختی بر آن هستم که این ترجمه نمیتواند از آن جامی باشد.
ابن فارض از بزرگترین شاعران عرب حوزه است
ابن فارض یکی از بزرگترین شاعران حوزه عرفان و تصوف و سراینده شعر صوفیانه در ادبیات عرب است. موضوع بیشتر اشعار او عشق به خداوند است و از این رو به وی سلطانالعاشقین لقب دادهاند. به گفته نوادهاش، نسبت ابن فارض به قبیله بنیسعد میرسد. ابنفارض شرفالدین عمربنعلی متولد سال ۵۷۶ و متوفی ۶۳۲ هجری قمری در مصر زاده شد و مقدمات علوم را نزد پدرش فراگرفت و نزد بهاالدین قاسم عساکر به استماع حدیث پرداخت و به مطالعه فقه شافعی پرداخت. سپس راه صوفیان را گزید و بیشتر وقت خود را در وادی المستضعفین واقع در کوه دوم از رشتهکوههای مقطم نزدیک شهر مردگان کنونی در قاهره میگذراند. ابن فارض پس از آن راه مکه را پیش گرفته و در آنجا به سیر و سلوک پرداخت و سرانجام پس از پانزده سال به قاهره بازگشت. وی در قاهره به مقام نایب الحکمی ملک عزیز ایوبی رسید و به دلیل اینکه در محاکم قضائی سهمالارث زنان را بر مردان مینوشت به فارض شهرت یافت.
ابن فارض، شخصیت غریبی است و از ره این غربت، قرابتی با حافظ شیرازی دارد. از او تنها همین دیوان قصاید مانده و نه هیج اثری به نثر؛ و او به واسطه قصاید خویش، سلطان العاشقین لقب گرفته و «تائیه او و شروحی که بر آن نوشتهاند، قرنها منبع تدریس و تحقیق و البته مصدر وجد و حال و ذوق بوده است. نام ابن فارض در سده هفتم در کنار نام بزرگانی چون ابن عربی و صدرالدین قونوی برده میشود. قصیده تائیه کبرای او در کنار فصوص ابن عربی و فکوک قونوی، از منابع مهم مورد استفاده جویندگان معرفت بوده است.
از ابن فارض تنها برخی آثار منظوم باقی مانده است
برخی معتقدند او بزرگترین شاعر عرب در این حوزه است و بسیاری معتقدند بدون در نظر گرفتن اندیشههای او نمیتوان عرفان را بررسی کرد. از ابن فارض تنها برخی آثار منظوم باقی مانده است. مجموعهای از چند قصیده و رباعیات و چند چیستان باقی مانده است که نواده دختری او جمعآوری کرده است. در میان قصاید او دو قصیده بسیار مهم بوده است؛ یکی میمیه است. اعراب قصایدی را که به حرف میم ختم شده باشد را میمیه میخوانند. دیگری تائیه است که قصیدهای بسیار مطول و بیش از ۷۵۰ بیت است. ترجمه مطلع قصیده تائیه این است: مرا سیراب کردی و بر من نوشاند باده عشق را. دستان دیدگان من بر من شراب عشق نوشانید و جام این باده چهره کسی است که ورای هر حسن و زیبایی است.
ادبیات عذری عرب یک ژانر در ادبیات عرب است مربوط به سده نخست هجری قمری. غزل عرب در سده اول شکل میگیرد که به دو دسته بدوی و حضری تقسیم میشوند. یک نوع عشق که در میان شاعران رایج بود شهرت دارد به حب عذری. شاعران این دسته اغلب برآمده از قبیله بنیعذره هستند و بنابراین به این نام شناخته میشوند. حب عذری را میتوان یک نوع شیفتگی مبتنی بر سوز و گداز و فراق دانست که تا پایان حیات عاشق و معشوق ادامه مییابد. من در پایاننامه کارشناسی ارشدم به تأثیر این ادبیات بر سعدی اشاره کردم. بسیاری از شاعران ما تحت تأثیر این شعرها بودند. مثلاً داستان دیدار خلیفه و لیلی در مثنوی چنین است. ابوسعید ابوالخیر وصیت کرد دو بیت از شاعران این حوزه را بر قبرش نقش بکنند. پیوند عاشق و معشوق بسیار عمیق است در این اشعار.
پرسش من این بود که چرا در ادبیات عرفانی این ادبیات مورد استناد قرار میگیرد؟ چرا لیلی نماد خداوند قرار میگیرد؟ چرا شخصیتهای دیگر نه؟ در رساله دکتریام به این مسائل پرداختم. از نظر وزن و قافیه این شعر را ابن فارض به تأثیر شعر یکی از شعرای عذری سروده است. ابن فارض میگوید نام این زیبارویان مانند لیلی در حقیقت خود خداوند هستند. حتی دلدار و دلباخته آنان نیز خداوند است.
هیچکس به ترجمه فارسی جامی از تائیه اشاره نکرده است
بر اساس چه معیاری میتوان داوری کرد که ترجمه تائیه از جامی است؟ از چند منظر میتوان به این پرسش پاسخ داد؛ خوانش نسخهشناختی، کتابشناختی و سبکشناختی. از منظر پژوهشهای کتابشناختی هیچکس به ترجمه فارسی جامی از تائیه اشاره نکرده است. جامی شیفتگی بسیاری به ابن فارض دارد. از منظر نسخهشناختی گفته میشود که هیچ نسخه دیگری از این کتاب وجود ندارد و به آن اشاره نشده است. آقای خورشا سعی کردند چند دلیل برشمارند که نشاندهنده ترجمه جامی باشد؛ چند جای نسخه نوشته شده است که «باالترجمه شیخ الجامی» و بعد بالای کلمه جامی نوشته شده است «عبدالرحمن». تاریخ نگارش این اثر را بر اساس بررسی خطشناختی تلاش کردهاند که تعیین کنند که از نظر من ارتباط چندانی میان آنها وجود ندارد.
این نکات ما را مردد میکنند اما استوارترین دلیل ما باید در حوزه سبکشناسی باشد. دانش سبکشناسی روشهای مختلفی دارد که یکی از آنها سبک شناسی لایهای است. در این روش سبکهای مختلف یک متن را مورد بحث قرار میدهیم. سبک نویسنده را با این دانش متمایز میکنیم. سبکشناسی لایهای در سه سطح متن را بررسی میکند. یکی سطح زبانی است یعنی از منظر آوایی. دومی لایه بلاغی است یعنی ویژگیهای هنری و شکلی و وزنی. سومی لایه معنایی است که به تناسب فکری اشاره دارد. در لایه زبانی و لایه بلاغی من بررسی خود را ارائه میدهم.
جامی مجموعه غزلیاتش را در سه دفتر تنظیم کرد
ترجمهای که از تائیه صورت گرفته است بر وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است. باید ببینیم که جامی چه سرودههایی در این وزن دارد. جامی مجموعه غزلیات خودش را در سه دفتر تنظیم کرد. درباره ویژگیهای زبانی متن باید به کاربرد برخی واژگان توجه کنیم. برخی کلمات ریخت محلی و خاص دارند. مثلاً واژه «نتانمی» که یعنی نمیتوانم. زبان این ترجمه به استواری زبان جامی نیست. به کارگیری کلمات عربی غیرمستعمل نیز از نشانههای دیگر است. عیوب فصاحت و ضعف زبانی دلیل دیگر است که در این ترجمه مشاهده میکنیم. حذف کسره اضافه نیز در این اثر میبینیم که نشان میدهد که مترجم شاعر چیرهدستی نیست. ابهامات زبانی و آشفتگی نحوی نیز میبینیم. تلفظ سریع مصوت «ی» برای تنظیم وزن در پایان واژه نشانه دیگر است.
داوری در سبکشناسی بر مبنای بسامد است و ما نمونه این مسائل را حتی یک مرتبه نیز در آثار جامی نمیبینیم. حذف «ت» پس از پایان فعل ربطی از نشانههای دیگر است. این کاربرد را در سبک خراسانی داریم اما نه در سبک عراقی و نه در کار جامی. کاربرد هجای بلند در موضع هجای کشیده در کلمات مشدد نیز مسأله دیگر است؛ گاهی در شاهنامه نمونههایی از این نکته را میبینیم. مثلاً گاهی پریدن مشدد تلفظ میشود. در آن دوره تحت تأثر زبان پهلوی بودهاند. اما در عصر جامی چنین کاربردی را نداریم. افزودن صامت زائد صرفاً برای تکمیل وزن عروضی نمونه دیگر است. مثلاً میبینیم که از کلمه «بلاهای» استفاده شده است که نشانه ضعف شاعر است. لغزشهای وزنی نیز دیده میشود.
میبینیم که در هیچیک از آثار کتابشناختی از این اثر یاد نشده است. در عرصه سبکشناسی با دلایل قوی روبهرو هستیم که نشان میدهند ترجمه منظوم از ابن فارض اثر جامی نیست. این قرائن ما را مطمئن میکنند که این ترجمه اثری از یک شاعر متوسط و حتی ضعیف است. پرسش این است که اگر کار جامی نیست پس کار چه کسی است؟ در مجموع اگر جستوجو کنیم میبینیم که پانزده نفر به نام جامی داریم. اینکه آیا این اثر واقعاً ترجمه یک مترجم به نام جامی باشد یا به دلیل کسب مخاطب این نام را بر خودش نهاده باشد مسأله مهمی است.