تقابل تاریکی و روشنی در «مکبث» کنت برانا
به گزارش خبرگزاری مهر، بیست و هفتمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳، به نمایش فیلم تئاتر «مکبث» (۲۰۱۳) به کارگردانی راب اشفورد و کنت برانا اختصاص داشت.
پس از نمایش این فیلمتئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و عسل عصریملکی (منتقد تئاتر) برگزار شد.
وقتی مکبث برای جنگ به خانه بر میگردد، سه زن جادوگر سر راهش قرار میگیرند. آنها به او میگویند که به زودی قدرتمند میشود. او ابتدا، خان کادر و سپس، پادشاه اسکاتلند میشود. خان دانسان مکبث را به لقب خان کادر نامیده است و مکبث فهمید که جادوگران، حقیقت را به او گفتهاند … .
عباس غفاری در این نشست گفت: «مکبث» یکی از مهمترین متون شکسپیر و به اعتقاد من بهترین اثر او است. کارگردان این اثر نیز از بهترین کارگردانهایی است که در این سالها متنهای شکسپیر را روی صحنه برده و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. به طور کل نیز آثار زیادی از «مکبث» و حتی بر اساس آن اجرا شده است. یکی از بهترین نمونهها در این زمینه، «سریر خون» اثر کوروساوا است. آقای چرمشیر نیز بازخوانی از این متن داشته که فرهاد مهندسپور آن را به صحنه برده است.
عسل عصریملکی در این نشست گفت: بیشتر از اینکه بخواهم نقدی را در این جلسه مطرح کنم، آمدهام تا شما را به تماشا از زاویه دید تازهای دعوت کنم. یکی از مهمترین نکات این اجرا مکان آن است. نمایشی که امروز دیدیم، در یک کلیسا اجرا شده است. ما در این اثر مدام با شنیدن کلمه شیطان و اهریمن مواجهیم. از سوی دیگر با صحنهای مواجهیم، که نیایشگاه باستانی در دل یک کلیسا را برای ما به نمایش میگذارد. همچنین ما صلیبی در نمایش داریم که در مقابل آن خونریزی و کشتار اتفاق میافتد. در عین حال با جادوگرها مواجهیم و همه این موارد را در زمان قرون وسطی نشان میدهیم. در واقع در این اثر با تقابلهای جالبی مواجه هستیم. از یک طرف آیین مسیحیت با تمامیت خود را به نمایش گذاشته و از سوی دیگر شخص شریف؛ سربازی دلیر به نام مکداف را به ما نشان میدهد که سیاهپوست بوده و در نهایت یک سفید پوست را از بین میبرد.
وی افزود: بنابراین باید گفت نمایش نکات جالبی دارد که کارگردان آنها را رو در روی هم قرار میدهد. به عنوان مثال میگوید من بچه مکداف را کشتم و بعد از او کسی نیست که بخواهد به پادشاهی برسد، اما خود مکداف سیاهپوست است که آزادی را به تو سفیدپوست میدهد. شاید کمتر کسی جرات زدن چنین حرفی را داشته باشد اما ما میبینیم که این کارگردان خیلی صریح این موضوع را در کار خود نشان میدهد. یکی دیگر از تقابلهایی که در این کار داریم، حضور تاریکی و روشنی است.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: در نمایشنامه «مکبث» که توسط خانم روحانگیز نمازی ترجمه شده نیز ما رفت و آمد جادوگرها را نمیبینیم اما در این اجرا این موضوع مرتبا تکرار میشود. به عنوان مثال هر جا الکل استفاده میشود یا مکبث یا لیدی مکبث میآید که کاری انجام دهد، آنها دیده میشوند. بنابراین کارگردان یک دنیای زمینی را با دنیایی ماورایی در تقابل هم قرار میدهد. منظور این است که همهچیز در اختیار بشر نیست؛ اتفاقات و نیروهایی وجود دارد که شما نمیتوانید آن را کنترل کنید. در واقع تقابل یا رو در رویی دنیای ماورا و دنیای زمینی را داریم که مرتبا با یکدیگر ترکیب میشوند.
عصریملکی در ادامه صحبتهایش گفت: از سوی دیگر مدام به ما خصوصیات انسانی نشان داده میشود و این خصوصیات انسانی را رو در روی هم قرار میدهد. ما در این نمایش دوگانگیهایی چون خوبی و بدی را داریم که به طور مرتب در هم تنیده میشوند و این موضوع جالبی است که میتوان از زاویه دیدهای مختلف به آنها نگاه کرد. یکی از شاخصترین اتفاقهایی که در این فیلم تئاتر رخ میدهد، این است که این دوگانگیها و تقابلها را به هم تنیده و بالا میبرد تا از مجموع آنها به ما به عنوان مخاطبان نتیجهای برسد.
غفاری در ادامه این نشست بیان کرد: طبیعتا یکی از شاخصههای این اثر طراحی صحنه آن و بردن نمایش به کلیسا است. به عنوان مثال محراب را پر از ماسه و گل کرده تا ما را مستندتر با اتفاق رو به رو کند. صحنه دو سویه و حرکتهای پینگ پنگی که به ما میگوید انگار هیچ انتهایی برای هیچ عملی وجود ندارد. مدام اتفاقهای جدیدی رخ میدهد. محراب همیشه وجود داشته و شمعها روشن هستند اما در همین وضعیت، تمام اتفاقات منفی، سیاه و تاریک رخ میدهد.