فرهنگی

روایت عملیات خیبر و فرود اشتباهی بین نیروهای دشمن



روایت عملیات خیبر و فرود اشتباهی بین نیروهای دشمن

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب دوجلدی «به اروند رسیدیم» شامل خاطرات جانباز کریم نصر اصفهانی فرمانده تیپ قمر بنی‌هاشم (ع) پیش از پایان سال ۱۴۰۲ توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر و به‌تازگی عرضه شده است.

این‌کتاب دوجلدی با تحقیق و تدوین مرتضی مساح، زندگی و کارنامه جنگی سردار کریم نصر اصفهانی از جانبازان دوران دفاع مقدس را شامل می‌شود که در آن‌دوران، فرماندهی تیپ قمر بنی‌هاشم را به عهده داشت و اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر مجروح و جانباز شد.

جلد اول این‌مجموعه، بخشی از خاطرات سردار نصر را از دفاع مقدس در برمی‌گیرد و بازه زمانی آن از سال ۱۳۵۹ شروع شده و تا ۱۳۶۷ ادامه دارد. در جلد دوم هم مخاطب این‌خاطرات، با نحوه گسترش و استحکام تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم(ع)، چگونگی جانباز شدن و مراحل درمان راوی، آشنا می‌شود. خاطرات پس از جنگ و شرکت در انتخابات شورای شهر اصفهان هم از دیگر موارد و گفته‌هایی هستند که کریم نصر اصفهانی در جلد دوم خاطراتش بیان کرده است.

عناوین مندرج در جلد دوم خاطرات کریم نصر اصفهانی از این‌قرارند:

«عقد؛ ازدواج»، «عملیات والفجر ۴»، «عروسی»، «عملیات خیبر»، «سفر به آلمان»، «بازگشت به ایران»، «دانشکده دافوس آموزشی تهران»، «سفر به مشهد با خانواده»، «سفر به چابهار»، «عملیات والفجر ۸»، «سفر به مشهد با دافوس»، «سفر به کره شمالی»، «عملیات کربلای ۴»، «عملیات کربلای ۵»، «بعد از حسین خرازی»، «سفر به سوریه»، «سفر به سنندج»، «ملاقات با امام خمینی (ره)»، «پایان جنگ»، «سفر خانوادگی به سوریه»، «سفر به انگلستان»، «دریافت درجه از دست رهبری»، «حج واجب»، «تولد فرزندم مهدی»، «دو سال سخت»، «حضور در شورای شهر»، «سفر به کربلا»، «حج عمره»، «راویان»، «فهرست منابع» و «تصاویر».

در قسمتی از جلد دوم این‌خاطرات می‌خوانیم:

در عملیات خیبر مسئول ادوات تیپ قمر بنی‌هاشم (ع)، حسین صادقی بود و ما مجبور بودیم علاوه بر نیرو، تعدادی سلاح مثل مینی کاتیوشاها را هم روی قایق سوار کنیم، قایق‌های دوموتوره که معروف بودند به عساکره، چون آقای عساکره، هماهنگ‌کننده و تهیه‌کننده ادوات سپاه بود. در یکی از جلسات، من از حسین صادقی پرسیدم: «این‌تجهیزات و عساکره که تحویل دادن، خوب هست؟» گفت: «بله، عالی. ما سوار عساکره می‌شیم، گازش رو می‌گیریم و می‌ریم.» ناگهان همه زدند زیر خنده، چون خود آقای عساکره هم در جلسه حضور داشت.

عملیات خیبر ساعت هشت‌ونیم شب سوم اسفند ۱۳۶۲ توام با غافل‌گیری دشمن آغاز شد. من صبح روز بعد از شروع عملیات با لباس سپاه و مجهز، قبل از هرکاری با یک بالگرد ۲۰۵ همراه با سرهنگ امیر جلالی فرمانده هوانیروز و یک کمک‌خلبان و یکی از بچه‌های اطلاعات قرارگاه نصرت، که به منطقه اشراف داشت برای شناسایی به منطقه‌ای رفتیم که شب قبل، بچه‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) عمل کرده و سرپل را گرفته بودند. بالگرد با سرعت از روی منطقه عبور می‌کرد و راهنمای مسیر از روی کالک و تطابق با منطقه، مسیر و آبراه‌ها را به من نشان می‌داد. همین‌طور که پیش رفتیم، بالگرد کم‌کم سرعت و ارتفاعش را کم کرد. من پایینِ بالگرد را نگاه کردم، تعدادی مرد سیاه‌پوست شبیه سودانی‌ها دیدم. بالگرد آن‌قدر پایین آمد که پایه‌های ان به زمین برخورد کرد و گردوخاکی هم بلند شد. همان‌موقع به سرهنگ امیر جلالی گفتم: «فکر کنم اومدیم تو عراقیا.» سرهنگ تا متوجه شد آن‌ها عراقی هستند و یک‌آبراه به‌سمت راست منحرف شده، گاز بالگرد را گرفت و ارتفاعش را زیاد کرد. آن‌روز، معجزه‌وار از وسط عراقی‌ها جان سالم به در بردیم. البته دلیلش هم این بود که هم خودمان غافلگیر شده بودیم و هم عراقی‌ها و آن‌ها فکر می‌کردند ما از خودشان هستیم، برای همین واکنشی نشان ندادند و حتی یک‌شلیک هم به‌سمت ما نکردند. تصمیم گرفتیم به پد بالگرد برگردیم؛ چون دشمن بیدار شده بود و بازگشت مجدد ما به منطقه خطرساز بود؛ هم برای خودمان، هم برای کل عملیات.

من به قرارگاه مرکزی رفتم و گزارش سردرآوردن از وسط عراقی‌ها را به محسن رضایی، غلامعلی رشید و رحیم صفوی دادم و فرماندهان قرارگاه هم گفتند با قایق‌هایی که دارید نیروهایتان را حرکت دهید.

جلد اول «به اروند رسیدیم» با ۳۲۷ و جلد دوم هم با ۳۳۶ صفحه چاپ شده است. هر دوجلد نیز ۸۰ هزار تومان قیمت دارند.

مراسم رونمایی از این‌کتاب روز سه‌شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگزار شد.



منبع مهر

نوشته های مشابه