فرهنگی

شعر مقاومت خبرمعاش شده است/ قصیده‌ نزار قبانی برای سیدحسن


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: از آغاز طوفان الاقصی در ۷ اکتبر سال گذشته تا امروز که حوادث بسیار مهم و کم‌نظیری را در منطقه سپری کردیم، یکی از هنرهایی که پا به پای جبهه مقاومت ایستاد و روز به روز با هر اتفاق و حادثه و شهادت و پیروزی با آن همراهی کرد و خودش را در نسبت با اتفاقات به‌روز کرد و خوراک فرهنگی و رسانه‌ای جامعه را آماده کرد، شعر بود. شعر مقاومت در یک سال گذشته کم‌کاری نکرد و کاملاً زنده و پویا، به اتفاقات مختلف واکنش نشان داد.

با این‌همه این جریان زنده و بالنده بی‌نیاز از نقد و بررسی نیست. به همین دلیل نشستی با حضور «مرتضی حیدری آل کثیر» شاعر شناخته‌شده اهوازی که هم به فارسی و هم به عربی شعر می‌نویسد و ارتباطی مستمر با شعر عرب و شعر مقاومت دارد، دکتر «علی داودی» شاعر و گرافیست که از نزدیک با انجمن‌ها و شاعران جوان ارتباط دارد و خود شعرهای زیادی برای مقاومت سروده است و دکتر «وحید سمنانی» شاعر و پژوهشگر برگزار کردیم تا درباره «شعر مقاومت و افق‌های پیش رو» صحبت کنیم.

مشروح بخش اول این نشست را در ادامه می‌خوانید؛

* بگذارید بحث را با آقای مرتضی حیدری آل کثیر شروع کنیم که به دلیل ارتباط جدی و مستمر با شاعران مقاومت در پهنه ادبیات فارسی و جهان عرب، تصویر کامل و دقیقی از وضعیت شعر مقاومت در یک سال گذشته دارند. آقای آل کثیر! در یک سال گذشته شعرهای زیادی در زبان فارسی برای جبهه مقاومت سروده شده است. دوست داریم بدانیم آیا این جریان زنده و پویا در شعر عرب هم وجود دارد؟ و به صورت کلی تحلیل شما از وضعیت شعر مقاومت در زبان فارسی و عربی چیست؟

آل کثیر: ابتدا از شما و خبرگزاری مهر به خاطر برگزاری این جلسه در این برهه حساس تشکر می‌کنم. از جای خوبی شروع کردید، اگرچه صحبت کردن درباره شعر مقاومت مجال فراخی می‌طلبد و باید از ساحت‌های مختلف به آن بپردازیم. دروازه ورود به شعر مقاومت در ایران ترجمه است. من دوست دارم در این گفت‌وگو خیلی میدانی و مصداقی صحبت کنیم، چون اتفاقاتی که الآن در میدان می‌افتد خیلی پشت سر هم رقم می‌خورند و نیاز داریم این حرف‌های نخبگانی خیلی زود به نتیجه برسد.

یکی از مشکلاتی که امروز داریم این است که همه مردم و به تبع آن شاعران، مدام در حال خواندن خبر هستند و این خبر به نظرم برای شاعران امر بسیار مهلکی است. شاعر و هنرمند نباید «خبرمعاش» و «حادثه‌معاش» باشد. خیلی از شعرها و شعارهایی که این روزها از دوستان شاعر مطرح شدند، از همین جنس است. یعنی یک حادثه‌ای اتفاق افتاده و یک شعری نوشته شده و معروف شده است. به خاطر همین معروف شدن، شاعر فکر می‌کند که دیگر باید بر همین رویه پیش برود و شعر مقاومت همین است. حادثه‌معاش بودن و خبرمعاش بودنِ شاعر باعث شده که ما «شعر روز» بگوییم، نه «شعر امروز». بین این دو خیلی فرق است. حافظ وقتی راجع به شاه شجاع چیزی می‌نوشته است، شعر امروزش را می‌نوشته است. به خاطر همین است که اگر امروز آن غزل را بخوانی، احساس نمی‌کنی مدح نوشته یا تاریخ انقضاءاش تمام شده است. او شعر «امروزش» را می‌نوشته است. اما الان ما درباره مقاومت عموماً شعر روزنامه‌ای می‌نویسیم و این نکته خیلی مهمی است. راه چاره چیست؟ به نظر من ترجمه می‌تواند این اشکال را تعدیل کند.

* منظور شما این است که شاعر جوان ما که درباره مقاومت شعر می‌نویسد، شعرش از کیفیتی برخوردار نیست که ماندگار شود؟

آل کثیر: بگذارید این‌طور عرض کنم؛ امروز ایران در حال راهبری میدان جنگ و مقاومت است. یعنی در ساحت نظامی و مستشاری تحول‌آفرین و در خط مقدم اثرگذاری است، ولی در ساحت شعر و هنر خبرهای دست دوم و روزنامه‌ای به ما می‌رسد و واکنش ما هم در همان سطح باقی می‌ماند. الان کسی که در لبنان، سوریه، مصر یا الجزایر است، شاید از ما بیشتر داخل میدان باشد. چون حوادث را از نزدیک می‌بیند و لمس می‌کند. کسانی که در میدان هنر مقاومت هستند، از ساحت تهییج گذشته‌اند و یک خورده متنوع‌تر و عمیق‌تر شعر می‌گویند. ما وقتی کانال‌های شعر انقلاب یا شعر مقاومت را بررسی می‌کنیم می‌بینیم دارند از همدیگر الهام می‌گیرند. مضامین به شدت تکراری، به شدت شعاری و به شدت روزنامه‌ای و کلیشه‌ای شده است. خیلی کم پیش می‌آید که یک شعر خیلی درخشان باشد. مثلاً فلان شاعر خوب ما شعری می‌گوید که موسیقی خاصی دارد یا یک حرف حماسی در آن می‌زند، اما باز هم وقتی آن را در ترازوی شعر می‌گذاریم، وقتی از نظر فنی و زبانی و محتوایی و مضمونی بررسی می‌کنیم، وقتی با شعرهایی که در زبان‌های دیگر نوشته شده‌اند مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم نمی‌شود از آن خیلی دفاع کرد.

شعر مقاومت خبرمعاش شده است/ قصیده‌ نزار قبانی برای سیدحسن

* شاید برای برطرف کردن نیاز آنی و فوری مخاطب یا رسانه خوب باشد، ولی در ساحت منطقه‌ای و جهانی چندان مؤثر و ماندگار نیست.

آل کثیر: از نظر من که شعر هر دو طرف را دارم می‌خوانم، چیزی که الان روی ویترین خودمان داریم، آنقدر مؤثر و ماندگار نیست که بعضی شعرهای جهان عرب هستند. بعضی از این شعرها را من نمی‌توانم تا آخر بخوانم. چرا؟ چون فقط برای مخاطب عام خوب است و یک اثر موقتی دارد. ولی برای ساحت نخبگانی و جدی شعر، آنطور که در تاریخ ادبیات ما و منطقه بماند و بعدها درباره آن حرف بزنند و دوباره منشأ اثر باشند، نیستند. در یک کلمه بخواهم بگویم کاری که ما داریم می‌کنیم «خلق ادبیات» نیست.

* از نظر شما مشکل کار کجاست؟ چرا شعرهایی که درباره مقاومت نوشته می‌شوند چندان حرف نو ندارند و حتی در صورت ترجمه، چندان مؤثر نیستند؟

آل کثیر: به نظر من از همه مهم‌تر این است که ما باید حرف نو برای گفتن داشته باشیم. البته خب نکته مهمی است. الآن ایران وعده صادق را اجرا کرده است و جهان عرب به شدت در حال تمجید ایران است. بسیاری از نخبگان و شاعران جهان عرب به ایران فحش می‌دادندِ اما الان عکس رهبری را گذاشته و نوشته که «قربونت برم»، «دمت گرم»، «ماشالله به ایران». الآن بهترین زمانی که من شاعر و نویسنده و هنرمند هم می‌توانم در سریع‌ترین زمان ممکن چهره جمهوری اسلامی را که ۳۰ سال در منطقه که روی آن کار شده و تحریم شده و تخریب شده، تعدیل بکنم. ۳۰ سال روی این موضوع کار کردند، ما شیعه‌ها در نگاه بعضی از اعراب مهدور الدم هستیم! چه کسی داعش را به وجود آورد و از آن حمایت کرد؟ حالا ما می‌توانیم در ۵ سال آن را تعدیل کنیم. اینجا نقش شعر جدی و مهم است. شعری که مثل میدان جنگ، میدان‌داری بکند و حرف تازه بزند و زمین بازی را عوض کند و با مخاطب جهان عرب ارتباط برقرار کند. می‌توانیم از این فرصت استفاده کنیم و بگوییم ایران این است، این است، این است.

من به شما تضمین می‌دهم؛ فرض کنید همین فردا قدس آزاد است. می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ عربستان می‌آید وسط زنبیل می‌گذارد، امارات زنبیل می‌گذارد، مصر زنبیل می‌گذارد، خود فلسطین چند دسته و گروه است. می‌خواهی چه کار کنی؟ مصیبت تازه شروع می‌شود. ما امروز در وضعیتی هستیم که مطمئنیم خدا وعده داده است و فلسطین آزاد خواهد شد. برای جهانی که در آن فلسطین آزاد شده است، چه کرده‌ایم؟ چقدر با این مخاطب که ۳۰ سال برای او ایران‌هراسی کرده‌اند، حرف زده‌ایم؟

* نقش ترجمه در این میان چقدر زیاد است؟

آل کثیر: ما خبرهای دست اول، حرف‌های دسته اول و مضامین دست اولی را که در شعر جهان، چه ترک‌ها و چه عرب‌ها دارد اتفاق می‌افتد، برای هم‌افزایی می‌گذاریم جلوی چشم شاعران ایرانی و فارسی‌زبان. چون شعر کلاسیک ما، چه بخواهیم چه نخواهیم، موسیقی‌زده و صورت‌زده است. یعنی شاعر هنوز مهارت اندیشیدن ندارد. اکثر شاعران ما نوجوان و جوانان هستند. اکثراً سن‌شان بیست تا سی سال است. کم هستند شاعرانی که آب‌دیده باشند و نزدیک ۴۰ یا ۵۰ سال داشته باشند و در شعر مقاومت هم فعال باشند. مثلاً آقای افشین علا گاهی یک شعری می‌گوید که حرف‌های قشنگ و مهمی در آن می‌زند؛ چرا؟ چون پخته شده است. ولی خانم عارف‌نژاد که در یک سال گذشته ده‌ها شعر برای مقاومت نوشته است، مگر چند سال دارد؟ شعرهای خوبی هم نوشته است ولی باز هم به اقتضای سن و تجربه‌ای که دارد، خوب است. این شعر را باید در حد خودش بررسی کنی. اما اگر بخواهی مثل محمود درویش یا نزار قبانی شعر بگویی، باید سال‌ها در این مسیر تجربه کنی و از نزدیک با مسأله مقاومت آشنا باشی و در آن هضم شده باشی. مقاومت با زندگی تو پیوند خورده باشد. محمود درویش به جایی رسیده بود که به یک یهودی می‌گوید «ببین! شاید این بچه‌ای که داری می‌کشی، بعداً بزرگ شد و با بچه تو دوست شد». این‌طوی دارد حرف می‌زند. اصلاً ظالم را نمی‌زند، ظلم را می‌زند. مثل کاری که امام حسین (ع) کرد. با ظلم جنگید. اصلاً یزید و شمر را کار نداریم. چون شما وقتی با ظلم می‌جنگید، می‌توانید در طول تاریخ آن را برای هر ظالمی هم استفاده کنی.

شعر مقاومت خبرمعاش شده است/ قصیده‌ای نزار قبانی برای سیدحسن

* یاد بیتی از استاد علی معلم می‌افتم که آن را در حوادث گوناگونی که در منطقه و در ایران رقم می‌خورد، زمزمه می‌کنم؛ «چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما / تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما». با اینکه این بین از یک مثنوی عاشورایی است و علی معلم آن را برای امام حسین (ع) و یارانش نوشته است، من این بیت را برای حوادثی که امروز شاهد آن هستیم هم زمزمه کرده‌ام؛ مثل شهادت اسماعیل هنیه که در ایران ترور شد.

آل کثیر: شعر استاد معلم از همان شعرهایی است که تاریخ انقضا ندارد. قیصر امین‌پور هم برای فلسطین شعری دارد که عنوان آن «تغییر پنجره» است. در آن شعر می‌گوید «همه فهمیده‌ایم که این دیوار شیشه‌ای است». این را چه زمانی گفته است؟ قیصر ۳۵ سال پیش فهمید که گنبد آهنین اسرائیل شیشه‌ای است. همان حرفی که آقای رئیس جمهور بعد از وعده صادق ۲ گفت. یک شاعر ۳۰ سال پیش این را دیده است.

* جالب است. اصلاً نمی‌دانستم این شعر قیصر، ضداسرائیلی است.

آل کثیر: بله. شما شعر تغییر پنجره را بخوان؛ انگار همین الآن روبروی تو نشسته است و دارد برای امروز شعر می‌گوید؛

اصرار پشت پنجره‌ی گفتگو بس است / ‏ دستی برآوریم به تغییر پنجره

ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه‌ای است / ‏‬ اینک رسیده‌ایم به تعبیر پنجره

می‌گوید حرف زدن با اینها دیگر فایده ندارد، باید با تفنگ رفت. تازه اینجاست که جایگاه شعر را می‌فهمی. خب الان ما هم داریم از این حرف‌ها. البته در شعر امروز و شعر جوان هم از این نوع حرف‌ها داریم. مثلاً محمدحسین ملکیان می‌گوید «دفاع از حرم یعنی، قرار جنگ اگر باشد / زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه». باز هم شاعر یک پیشگویی را بیان می‌کند. ملکیان این شعر را در مهم‌ترین جلسه شعر که نزد رهبر انقلاب است می‌خواند و امروز داریم نتیجه آن را می‌بینیم دیگر. با اینکه در ظاهر یک شعر ساده و قشنگ است، ولی هرچه از آن دورتر می‌شویم می‌بینیم واقعی‌تر می‌شود و انگار شاعر این واقعه را پیش‌بینی کرده؛ یا به معنای بهتر شاعر در خلق این جهان جدید، این میدان جدید، نقش‌آفرینی کرده است. این جهان را با کلات خودش خلق کرده است. می‌خواهم بگویم از این شعرها و بیت‌ها هم می‌شنویم ولی اینها تبدیل به یک جریان جدی نمی‌شود. از نظر کمی هم به یک جریان جدی تبدیل شده است، ولی از نظر کیفی نه. هنوز شعرها تکراری و خبرزده است. البته این هم عادی است. من نمی‌خواهم کل شعر مقاومت را زیر سوال ببرم و هر شعری را که نوشته می‌شود رد کنم. من دارم صحنه را تحلیل می‌کنم برای پیشرفت و بهبود در آن. اینگونه نیست که بخواهم کل جریان شعر مقاومت را، و آنچه که بچه‌های جوان دارند می‌نویسند، زیر سوال ببرم. شاید اگر شعرها را جدی‌تر بررسی کنیم، از این بیت‌ها و شعرها که هم خلق ادبیات می‌کنند، هم صحنه را شکل و تغییر می‌دهند باز هم باشد.

* مقداری هم درباره ترجمه صحبت کنیم. حتماً در یک سال گذشته شعرهای زیادی در جهان عرب درباره طوفان الاقصی نوشته شده و طبیعتاً بخشی از آنها واکنشی به ایستادگی ایران در کنار غزه بوده است. در حالی که از این شعرها تقریباً هیچ نمونه‌ای به داخل ایران نرسیده است. همین‌طور است؟

آل کثیر: می‌خواستم همین مطلب را بگویم. متأسفانه جریان روشنفکری بهتر از ما شعر عرب و شعر مقاومت را ترجمه کرد. یعنی حتی من که واقع شعر کلاسیک می‌نویسم، باز چشمم به یک سری از محصولات ادبی روشن‌فکرها است. چه در ایران چه در کشورهای غربی. حتی بعضی وقت‌ها غزل ما متأثر از جریان غربی شد. مثل غزل فرم و جریان شعر آقای میرزایی و اینها، همه متأثر از آن جریان است. به خاطر اینکه آنها ترجمه را خوب پیش بردند. جریان انقلاب چطور؟

زمانی که رهبری گفتند ترجمه مهم است، ده نفر به ما زنگ زدند و جلسه رفتیم و نشستیم و صحبت کردیم و آخرش چی؟ هیچ به هیچ! یک خط ترجمه نشد. خب اگر من ترجمه نکردم، پس چه کسی ترجمه کرده است!؟ من باید ترجمه کنم دیگر. من که از نزدیک دارم فضا را رصد می‌کنم و با شاعران عرب ارتباط دارم و گاهی به فراخور جشنواره‌هایی که در کشورهای عربی برگزار می‌شود، از نزدیک با آنها نشست و برخاست دارم. ترجمه هم هزینه می‌خواهد، وقت می‌خواهد، حمایت می‌خواهد. من هم خیلی ایده و برنامه داریم؛ یعنی می‌توانم بخشی از زندگی‌ام را برای این کار بگذارم ولی بدون حمایت نمی‌شود. خودتان می‌دانید چاپ یک کتاب چه مشکلاتی دارد، حالا آن را بگذارید کنار ترجمه شعر. بنابراین اولاً ما باید ترجمه را جدی بگیریم، دوماً با یک ساز و کار سریع آن را به دست مخاطب برسانیم. یکی از بهترین راه‌ها پادکست صوتی شعر است. شما تصور بکنید من بیایم یک قصیده نزار قبانی را که برای حسن نصرالله نوشته، ترجمه کنم و هم اصل قصیده عربی‌اش را بخوانم، هم ترجمه آن را.

این برای مخاطب خیلی حرف دارد. شما می‌دانستید نزار قبانی برای سیدحسن شعر گفته؟!کسی خبر ندارد. برای خود من هم جالب بود. خیلی هم زیبا است. تصور کنید پادکستی باشد که من این شعر را به عربی و فارسی بخوانم و درباره‌اش حرف بزنم. این خیلی برای مخاطب جذاب است. مثلاً یک جایی می‌گوید «ای سیدی که جلوی ما به نماز نشسته‌ای، وسط میدان مین! هیچ‌وقت رؤیت را به عقب برنگردان، چون پشت سر تو کشورهای عربی هستند که همه گرگ هستند و اهل خباثت. اجازه بده قبضه شمشیر تو را ببوسیم! اجازه بده خاک نعلین تو را به زبان بکشم!». این‌جوری با سید حسن صحبت می‌کند. بعد فرازهای خیلی زیباتری هم دارد. می‌گوید «تاریخ خواهد نوشت در زمانی که همه قبایل درگیر اسارت خودشان بودند، یک روستا بلند شد و از شرافت جهان دفاع کرد». ضاحیه آن زمان همین کار را کرد دیگر. خب این حرف را یک شاعر سوری دارد می‌گوید که خط و ربطش مشخص است.

* جالب است این شعرها توسط همان جریان روشن‌فکری در ایران ترجمه نشده و تصویری که از محمود درویش و نزار قبانی به ما داده‌اند دو شاعر عاشق‌مسلک است که نسبت چندانی با مسأله فلسطین و اسرائیل ندارند.

آل کثیر: بله، این همان نکته‌ای است که درباره سیطره جریان روشنفکری بر جریان ترجمه گفتم. ببینید چند تا مسأله از هفت اکتبر تا امروز افتاد؛ یکی حماسه هفت اکتبر بود، بلافاصله مظلومیت که شاهد بمباران بودیم، کودک غزه‌ای و کودک مقاومت که حق او پایمال می‌شود، وحشی‌گری رژیم صهیونیستی، پیروزی‌هایی که اخیراً به دست می‌آید، در کنار بعضی از ضعف‌هایی که متوجه شدیم، در کنار شهادت فرماندهان؛ اینها چند تا ساحت شد. خب شعر ما در یک ساحتی خیلی چاق است، در یک ساحت خیلی فقیر است. من اخیراً توفیق داشتم یک پایان‌نامه‌ای را داوری بکنم. حالا من دکتری ندارم ولی چون در جریان شعر عرب و بحث ترجمه از معدود کسانی هستم که دارم کار می‌کنم، مجبور بودند از من استفاده بکنند. جالب اینکه اساتیدی که در جلسه پایان‌نامه بودند، نتوانستند صحبت بکنند؛ چون حرفی نداشتند. این پایان‌نامه جالب بود، چون موضوعش بررسی شعر عرب خوزستان ایران که راجع به فلسطین گفته شده، منتها از این منظر که من فلسطینی و اوی اسرائیلی چقدر در شعر حضور دارد؟ یک کار مکانیکی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که ۷۰ درصد آن اسرائیلی حضور داشت، تا آن فلسطینی. یعنی شاعران عرب ایرانی به خاطر اینکه عربیت‌شان آنها را به فلسطین ربط می‌هد، بیشتر دشمن را در واقع نکوهش می‌کنند تا اینکه خودشان را بستایند. این در شعر فارسی ایران برعکس است. همه‌اش ناله است. «ای کودک فلسطینی سنگ بگیر! نمی‌دانم تو چقدر بدبخت هستی! ما باز شهید دادیم! تو چقدر مظلومی!». آقا! یک سری حرف‌های دیگر و ساحت‌های دیگری هم هست که می‌تواند جامعه را به یک سمت دیگری سوق بدهد.

* نکته خیلی درستی است و نشان می‌دهد شما چه مشاهده دقیقی از وضعیت دارید. الان یک سال از جنگ حزب‌الله لبنان با اسرائیل گذشته و ما در تمام این مدت جز تصویر مخروبه‌های ضاحیه بیروت، هیچ درک و دریافت دیگری از لبنان و بیروت و حزب‌الله نداریم. طبیعتاً این در شعر شاعران ما هم سرریز می‌کند و خودش را نشان می‌دهد. یعنی ما چهره آن لبنانِ مقاومِ صبورِ با انگیزه، ندیده‌ایم؛ در رسانه‌ها و به تبع آن در شعر و هنر.

آل کثیر: دقیقاً. در صورتی که در جهان عرب چه اتفاقی افتاده است؟ ما حتی شاهد «هدهدیات» هستیم. هدهد چه بود؟ پهپاد حزب‌الله لبنان بود که وارد حریم هوایی رژیم اشغالگرد شد و پس از تصویربرداری از اراضی اشغالی و بدون اینکه توسط ارتش رژیم صهیونیستی رصد شود، با موفقیت به خاک لبنان بازگشته است. همین اتفاق یک جریان شعری به نام هدهدیات راه انداخته که شاعران عرب از آن تمجید می‌کنند و حماسه‌سرایی می‌کنند. من در این مدت سعی کردم جریان‌های شعری را رصد و آرشیو کنم. شاید نزدیک ۱۰۰ شاعر عرب درباره این واقعه تک بیت و دو بیتی دارند. چند نوع جریان شعری راجع به خود سیدحسن دارند، جریان شعری راجع به ایران و مدح ایران. خب ما اینها را نداریم. چرا؟ چون آنها وسط میدان هستند. فردا این هدهد ممکن است در تاریخ احصاء بشود و تبدیل به نماد بشود. ما که خبر نداریم. ولی ادبیات آن را خلق کرده‌اند.

شعر مقاومت خبرمعاش شده است/ قصیده‌ای نزار قبانی برای سیدحسن

* آقای داودی، نظر شما چیست؟ با آقای آل کثیر بیشتر درباره شعر مقاومت در جهان عرب صحبت کردیم. دوست دارم از شما بپرسم اوضاع شعر مقاومت در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

داودی: ما وقتی راجع به کربلا صحبت می‌کنیم و شعر می‌گوئیم، شعرمان آکنده از مسائل تاریخی، روایت‌ها، معارف، و مناظر مختلف از سوگ و مرثیه و حماسه و… است. چرا؟ به خاطر اینکه ما با حادثه عاشورا آشنا هستیم. جماعتی و قومی که کام‌اش را با تربت باز می‌کنند، انگار اصلاً در میدان کربلا به دنیا آمده است. بنابراین اشراف دارد. تو بالاخره می‌دانی امام حسین (ع) چند تا بچه داشته، افرادش چند نفر بودند، کی چگونه شهید شد، عمود آهنی چه بود و غیره. از جزئیات تا کلیات را می‌دانی. اما از آن طرف می‌رسیم به یکی از اهل بیت (ع) مثل امام هادی (ع) یا امام حسن عسکری (ع). چی داری؟ چیزی نداری. اگر آن کسانی که زیارت رفته باشد، شاید بتوانند چیزی در حال و هوای سامرا و کاظمین بگویند. این است که شعر ما می‌شد شعر زیارت. چون معرفت‌مان از این امام در حد بازار رضا و خیابان طبرسی و چایخانه حرم و اینهاست. درباره ماجرای فلسطین هم باید بدانیم که ما فلسطین را از منظر تلویزیون و خبر می‌بینیم. چون بحث به سمت رسانه رفت، خواستم بگویم مگر ما جایی جز رسانه داریم؟ ما حتی همدیگر را در رسانه می‌بینیم. مگر ما چقدر این حضورهای واقعی را درک می‌کنیم؟ اما آن جاهایی که ما حضور جدی و حضور فیزیکی داریم، آنجا بحث عوض شده است؛ مثل مدافعین حرم. درباره فلسطین هم تاریخچه شعر فلسطین در کشور ما بیش از ۵ دهه است. اما از سال گذشته می‌بینیم که شعر فلسطین در ایران شکل دیگری پیدا کرده است. در همین مدت کوتاهی که از وقایع لبنان می‌گذرد، شعر ما درباره لبنان و حزب‌الله هم به کلی متفاوت شده است؛ هم در بحث کمیت و هم در بحث کیفیت و نوع نگاه. چرا؟ به خاطر اینکه ما آگاهیم. سال‌ها تمرین کردیم، اطلاعات کسب کردیم، به حزب‌الله نزدیک شدیم، به شخصیت‌ها و شهدای آنها محبت پیدا کردیم و همین‌ها شعر ما درباره لبنان را شکل داد. شعر همین‌طوری شکل نمی‌گیرد؛ نیاز به پشتوانه و معرفتی دارد که این معرفت حاصل تجربه و انس و تجربه زیسته است. آقای حیدری اشاره فرمودند؛ واقعاً آن اندازه‌ای که شعر در عرصه سیاست و مناسبات اجتماعی سهم دارد، آن اندازه سهم‌اش را نگرفته است. ما در انقلاب اسلامی از روز ۱۵ خرداد ۱۴۲ شعر داریم. از این همراه‌تر؟ اما چقدر سهم و نقش شعر در انقلاب اسلامی، به عنوان یک جریان متفاوت و متمایز، به جهان معرفی شده است؟ چقدر نقش شعر را در این استکبارستیزی معرفی کرده‌ایم؟ هیچ. آیا جهان ما را و انقلاب را با شعر انقلاب می‌شناسد؟ خیر. با سعدی و حافظ و مولوی می‌شناسد، ولی با شعر انقلاب نه. ما نتوانستیم سهم شعر امروز را بگیریم که یکی از حوزه‌های جدی شعر امروز، شعر مقاومت است.

* راه حل عملی هم دارید؟ که شعر به نوعی در این مناسبات نقش‌آفرین باشد و در کنار اقدام نظامی، اقدام ادبی هم داشته باشیم.

داودی: من اگر می‌خواستم به عنوان یک اقدام فرهنگی کاری بکنم، می‌گفتم روی این موشکی که می‌فرستید، این مصرع یا بیت را هم روی آن بنویسید؛ مثلاً همین مصرع «شما سنگرشکن دارید و ما خیبرشکن داریم». یکی از امکان‌هایی که ما برای گفت‌وگو با جهان بر سر مسأله مقاومت و استکبارستیزی داریم، همین موشک‌ها است دیگر. خب اینجا مجالی است که ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم و ادبیات‌مان را در شعر و داستان پیش ببریم. هم تولید کنیم، هم معرفی کنیم.

ادامه دارد…



منبع مهر

نوشته های مشابه