هنگام نگارش اثر دینی و قرآنی در دام مضمون پردازی نیفتیم!
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست رونمایی از کتاب «یسبحون» با قرائت بخشی از این اثر در حضور بهزاد دانشگر مدیر دفتر ادبیات داستانی، وحید یامین پور پژوهشگر و استاد دانشگاه، تیمور آقا محمدی، ابراهیم اکبری دیزگاه دبیر اثر و جمعی از نویسندگان این کتاب در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
بهزاد دانشگر مدیر دفتر ادبیات داستانی در این نشست درباره «یسبحون» که شامل ۱۸ روایت از قرآن است در ابتدای این نشست گفت: قرآن، کتاب مهجوری است چون همه درباره آن حرف میزنیم اما کار چندانی برایش نمیکنیم، ما هیچ کاری نمیکنیم و نه اینکه کاری که در شان قرآن باشد انجام ندهیم. کارهایی از جنس پژوهش، مفاهیم و تعلیم انجام شده ولی شوربختانه جامعه امروز با این مدل ادبیات و زبان خو نمیگیرد و کتابهایی از این دست را نمیخواند.
وی با اشاره بر اینکه آنچه شوق خواندن ایجاد میکند چیزی از جنس ادبیات است افزود: در چند سال گذشته هر از گاهی یکبار تحرکاتی برای جسارت به ساحت قرآن رخ میدهد و ما هم فقط آن را محکوم میکنیم و شعار میدهیم و دریغ از کاری که ماندگار باشد و شوق و محبت ما را به قرآن بتواند نشان دهد. سال گذشته بعد از قرآنسوزی در دانمارک، فکر کردیم چه کاری کنیم و چه واکنشی از جنس خودمان میتوانیم داشته باشیم بنابراین با ابراهیم اکبری دیزگاه گفتگو کردم و به نتیجه رسیدم که مجموعه جستار درباره قرآن شروع شود و کسانیکه روایت کردن را بلد هستند انتخاب شدند تا نسبت خود با قرآن را روایت کنند.
وحید یامین پور نیز در بخش بعدی گفت: این کتاب تلاش دارد تا انس با قرآن و تلاوت قرآن و دریافت مفاهیم آن را ترویج کند. قطعا هم این کتاب نتیجه انس با کلامالله است و هم نتیجه روایتهایش انس با کلامالله خواهد بود. من وقتی اولین روایت را مطالعه کردم، کتاب را بستم و قرآن خواندم و این برای من کافی است. انگیزه ترویجی این کتاب برای روکردن مجدد به قرآن انگیزه پاکی است که در آن موفق است. همچنین بخشی از این روایتها میتواند به عنوان کار پژوهش قرآنی ارائه شود و این قابل ملاحظه است.
در دام موضوعپردازی و مضمونپردازی در اثر دینی نیفتید
وی افزود: نکته مهم دیگر این است که ما نباید در دام موضوعپردازی و مضمونپردازی در اثر دینی و اثر قرآنی بیفتیم. در عین حال که مضمون و موضوع دینی اهمیت دارد ولی اکتفای به آن در عرصه هنر دینی میتواند رهزن باشد، به این معنا که قرآن ما را به چیزی فرا میخواند. قرآن به نوعی نگاهها را به عالم و انس به حقیقت عالم دعوت میکند، قرآن دعوت میکند به ذکر و این را از طرق مختلف انجام میدهد و یکی از این راهها ساختارشکنی نگرش به پدیدههای طبیعی و عالم است.
یامین پور با طرح این سوال که ما به چه چیز قرآن به عنوان اعجاز ایمان آوردهایم؟ گفت: قرآن ما را به چیزی دعوت میکند که ما با مواجهه باالفعل و ظاهربینانه با موجوات عالم نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و گاه متعجب میشویم که چقدر این آیات ساده است و چرا پیامی برای ما ندارد. ما میترسیم که پیش خود اغرار کنیم که قرآن ما را دعوت کرده ولی ما راه به جایی نبردهایم. قرآن ما را به فرارفتن از نگاه ظاهربینانه و توجه به موجودات و مسائل بالفعل و ظواهری که به چشم میآید، دعوت کرده است. هر اثری که خواننده را زاویه فقدان، متوجه نعمتی کند آن اثر دینی میشود. مضمون و موضوع ضرورتا اثر را دینی نمیکند و ما نیاز به زاویهای داریم که اثر تبدیل به اثر دینی شود.
وی افزود: قرآن برای تک تک ما نازل شده است. این ارتباط به معنای این نیست که قرآن متنی است که آن را میفهمیم بلکه حقیقتی است که باید خودش را در ما آشکار کند.
رمان یا هنر مکتوب در حال خالی شدن از زندگی است
ابراهیم اکبری دیزگاه در بخش دیگری از این نشست گفت: فلسفه «یسبحون» به تجربه ادبیام بر میگردد. وقتی در دهه ۸۰ احساس کردم دیگر کسی داستان کوتاه در ایران نمیخواند و ناشری داستان کوتاه چاپ نمیکند. من با اینکه تعداد قابل توجهی داستان کوتاه نوشتهام ولی دیدم ناشران رغبتی به انتشار آن ندارند و به موازات آن فرهنگی در زبان فارسی به نام ناداستان شکل گرفت و ابتدا در مجلات و بعدها به شکل کتاب منتشر میشد. همان زمان چیزی به من الهام شد که هنر ما چه در شعر و چه در داستان کوتاه و بعد از آن در رمان در حال خالی شدن از زندگی است و ادبیات در حال تبدیل شدن به امری مکانیکی است به طوریکه افراد با چندماه کلاس رمان یا داستان کوتاه مینویسند و وقتی اثرشان را میخوانیم میبینیم تمام قواعد در آثار رعایت کرده ولی زندگی در اثر جاری نیست و حس و حالی به ما دست نمیدهد بنابراین مردم هم آن را پس میزنند و اثر را نمیخرند.
وی افزود: رمان یا هنر مکتوب در حال خالی شدن از زندگی است و این یک هشدار است. همین امر باعث شد تا در آثارم تجدیدنظر کنم و ۳۰۰ داستان کوتاهم را کنار بگذارم و حتی از داستان کوتاه هجرت کنم. بعد به نتیجه رسیدم که چیزهایی بنویسم که در زندگی خودم است و با نوشتن، نسبت خودم را با اموری که در پیرامونم است را تعریف کنم. سال ۱۴۰۰ با دوستی در این باره صحبت کردم که هرکس چیزی را روایت کند که نزدیکترین حس را به آن دارد و آن چیز در او زیسته است. اولین چیز درباره پدر بود و سپس من مسئله قرآن و آغوش را نوشتم و حاصل آن این شد که با تعدادی از نویسندگان این موضوع را در میان بگذاریم تا افراد نسبتشان را با قرآن بنویسند تا روایت سرراست از نسبت من با متن مقدس را گزارش شود.
این نویسنده گفت: حین نوشتن کار و وقتی روایتها را میخواندم، به هنر قرآنی و نقش قرآن در هنر و آثار ادبی فکر میکردم و اینکه نسبت انسان ایرانی و جامعه زنده با قرآن چطور میتواند باشد، در ذهنم بود. حسم این بود که اتفاقاتی که درباره قرآن میافتد بیشتر کار فرهنگی و پژوهشی است تا کار قرآنی. حین این رفت و برگشتها به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهیم کار قرآنی کنیم باید بستری فراهم کنیم که قرآن در ما زندگی کند.
وی با اشاره به اینکه ما باید قرآن را بخوانیم و نه تفسیر آن را گفت: زندگی کردن قرآن در ما به معنای حفظ کردن قرآن نیست. اگر بخواهیم زندگی کنیم باید سراغ حی مطلق و خدا رویم و در این بین قرآن وجود کتبی حی مطلق است. اگر بخواهیم درست زندگی کنیم باید بستری فراهم کنیم که قرآن در ما زندگی کند.
اکبری دیزگاه افزود «یسبحون» تقلایی است برای اینکه ما به این سمت رویم که زمینهای در خود فراهم کنیم که قرآن در ما زندگی کند و این به معنای ختم هر روزه قرآن نیست. همه آیات قرآن برای همه نیست و هرکس باید با زیستن قرآن آیاتی را پیدا کند تا وقتی با زیست وجودش، الهی میشود اثرش از زندگی و جریان زندگی پر شود.