«دفینه آچیلان» به کتابفروشیها آمد
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «دفینه آچیلان» نوشته محبوبه جعفرقلی به تازگی توسط نشر صاد منتشر و روانه بازار نشر شده است. این رمان در ۱۲ فصل دارای زمینه خانوادگی و اجتماعی است.
«دفینه آچیلان» داستان مردی به نام سامان است که در زندگی روزمرگی خودش با همسری وسواسی، مادری آلزایمری و دختر نوجوانش طرف است. وی که به سبب آلزایمر مادرش، از گذشته و خانواده و دیار خود بیاطلاع است. فردای فوت برادرش، با آمدن گروهی متوجه میشود انگار نسبتی بین خانواده او با اهالی روستای آچیلان وجود دارد برای اینکه بفهمد که واقعی است یا نه، با دختر کنجکاوش راهی میشود، اما در روستا متوجه نبش قبر برادرش و انتقال او به قبرستان روستا میشود.
این کتاب به همراه چهار اثر تازه در بخش روایت و داستان است که هر چهار کتاب، اثر داستاننویسان نوقلم سومین دوره مسابقه خودنویس هستند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
و آنجا که حسادت و عداوت، جنایت و خیانت نباشد.
نچ نچ خانمها بلند شد.
بهشتیها، یک صلوات بفرستند.
صدای صلوات خانمها مثل قیمت النگوهایشان از پایین به بالا اوج گرفت. منیر سادات دختر بزرگ آسید مطلب که پای سماور قلمکار نشسته بود، استکانهای کمر باریک را داخل جام، زیر شیر سماور شست. قوری آنتیک ناصری را با دستگیره پارچهای برداشت و تند تند استکانها را از چای سرگل پر کرد. یک سینی چای را برای مردانه فرستاد و سینی دیگر را به اعظم خواهر وسطی اش داد. اعظم چادر را دور کمرش بست و چای به مهمانها تعارف کرد.
مامان بلقیس چادر سفید گل دارش را با انگشت اشاره به بینی اش نزدیک کرد و روگرفت. انگار تنها شقایش نعمان سفید در میان دشت بود.
سه اتاق تو در تو پر از جمعیت شده و جای سوزن انداختن نبود. بهار مجبور شد، کارتن بچه گربهها را به انباری حیاط ببرد و خودش در کنار شهین و مهین، دخترعمه های هاجس پذیرایی کند. سامان برای مردها در حیاط فرش پهن کرده بود؛ اما شش ماه دوم سال، روضه مردانه، خانه آسید مطلب که همسایه روبرویی بود. برگزار میشد. وسط حیاط دو دیگ بزرگ روی گاز بود. سامان گاهی به آشپز سری میزد تا اگر کم و کسری بود، برطرف کند.
این کتاب با ۹۱ صفحه، شمارگان ۲۰۰ نسخه و قیمت ۹۱ هزار تومان عرضه شده است.