شعر سیاسی صدر اسلام با مفاهیم دینی و اسلامی عجین است
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: ادبیات آیینه تمام نمای هر عصر است. وقتی گفته میشود آیینه تمام نما تنها جنبه تأثیر پذیری آن نیست؛ بلکه جنبه تأثیر گذاری آن نیز مطرح است. یکی از جنبههای مهمی که در تأثیر و تأثر ادبیات میتوان مورد بررسی قرار داد، جنبه سیاسی است. در واقع سیاست به قدری حوزه وسیع و گستردهای دارد که در تمامی جنبههای یک جامعه اثرگذار است. این اثرگذاری هم جنبه مثبت دارد، یعنی به نفع سیاست که حکومت حاضر جامعه است ظاهر میشود و هم جنبه منفی یعنی با محدود کردن فضا باعث طغیان گروه های مختلف جامعه علیه خود میشود.
محمدجواد گودینی نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه در این زمینه یادداشتی نوشته که با عنوان «ادبیات سیاسی در صدر اسلامی» در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مشروح متن اینیادداشت را در ادامه میخوانیم؛
ادبیات سیاسی (همانند ادبیات آیینی، نمایشی، داستانی و …) بخشی از ادبیات و آثار ادبی را در بر می گیرد که به امور سیاسی، زمامداری، مدیریت جامعه، تدبیر زندگی مردم و ریاست بر ایشان مربوط شده و گزاره های سیاسی و حکمرانی را در زیر مجموعه خود داشته و بیشتر به تایید یا نقد جریان های سیاسی موجود در جامعه نظر دارد. (ادبیات سیاسی تشیع، ص ۲۴- ۲۱).
ادب سیاسی را میتوان بازتابی از شرایط جامعه و زمامداران توصیف کرد که در چارچوب محصولات ادبی (شعر، نثر، نمایش نامه، رمان و …) نمود یافته و دیدگاه شاعر یا ادیب را نسبت به اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی زندگی اش منعکس میسازد.
ادبیات عربی از دوران پیش از اسلام (دورانی که به عصر جاهلی شهرت یافته و زندگی مردم با خرافه و رفتارهای ناصوابی همچون بت پرستی، میگساری، جنگهای بی حاصل، غارتگری و مانند آن همراه بوده است) با گزاره های سیاسی مرتبط بوده و نکات مربوط به سیادت و برتری قبایل، انعکاس حوادث سیاسی همانند نبردها و جنگهای قبایل گوناگون با یکدیگر و جز آن، در اشعار و خطبههای برجای مانده از ادبیات عصر جاهلی بر جای مانده و دلیلی است بر اهتمام سرایندگان این دوره به رخدادهای سیاسی و اجتماعی در آن روزگار. (صعود و سقوط ادبیات سیاسی در عصر بنی امیه، ص ۱۴).
از نمونههای برجسته این گونه از ادبیات در روزگار جاهلی، انعکاس نبرد داحِس و غَبراء بر سروده مشهور “زهیر بن اَبی سُلمَی” از سرایندگان سترگ و نامدار عصر جاهلی به شمار میرود. نمونه دیگرش، سرودههایی است که از برخی دختران عبد المطلب بن هاشم (پدر بزرگ رسول خدا «ص» و از بزرگان قریش در عصر جاهلی) همچون صفیه، عاتکه و ام حکیم در رثای پدرشان برجای مانده که در این اشعار، بر نقش قابل ملاحظه جناب عبد المطلب در امور سیاسی و مدیریت شهر مکه و مهمانوازی اش از مهمانان خانه خدا و دیگر ویژگیهای مدیریتی وی تاکید شده که در چارچوب ادبیات سیاسی قابل بررسی میباشد. (السیرة النبویة، ج ۱ ص ۲۰۶).
پس از آنکه پیامبر اکرم (ص) دعوت آسمانی خود را آشکار ساخت و دین اسلام در جامعه آن روزگار رسمیت یافت، مفهوم شعر و ادبیات نیز همانند بسیاری دیگر از امور اجتماعی مردم آن روزگار، دستخوش تغییراتِ گسترده قرار گرفت و از جمله اینکه شعر سیاسی، رنگ و بوی دین و باورهای دینی به خود گرفت و شاعران آن روزگار، در تایید یا نکوهش آموزههای دینی و چهرههای برجسته دین اسلام، استعداد خود را به کار گرفته و آثار ادبی شان را عرضه کردند. همچنین رویدادهای صدر اسلام (همچون غزوه ها و نبردهای پیامبر «ص» و دیگر حوادث سیاسی همانند فتح مکه) را مورد عنایت داشته و به ثبت آن با زبان شعر، اقدام کردند.
از سوی دیگر، زورمداران، گردنکشان و ثروتمندانِ متعصب قریش که آموزههای اسلام را بر خلاف منافع خود تشخیص داده و با این آیین نوپا به مبارزه برخاسته بودند، شعر و ادبیات را نیز به خدمت گرفته و کوشیدند در سرودههایشان رسالت پیامبر خدا (ص) را هجو کرده و حتی به تمسخر آن بپردازند و به دفاع از سنتهای رایج در آن روزگار و جانبداری از بت پرستی اقدام نمایند. از مشهورترین چهرههایی که در سرودههایش به بدگویی از مسلمانان و به تمسخر گرفتن باورهای آسمانی اسلام اقدام کرد، “عبد الله بن زِبَعری” بوده که سرودههایش در خدمت صنادید و چهرههای بت پرست قریش و حمایت از باورهای رایج آن روزگار و بت پرستی و تایید بتهای معروف عرب همچون لات و عُزَّی بوده است. (تاریخ التراث العربی، ج ۱ ص ۲۶۷- ۲۶۶).
علاوه بر عبد الله بن زبعری، دیگر چهرههای مشرک از قبیله قریش نیز با زبان شعر و ادبیات، از باورهای جاهلانه خود به دفاع برخاسته و آیین نوپای اسلام را مورد نکوهش قرار میدهند؛ افرادی نظیر ابوسفیان بن حارث بن عبد المطلب، عمرو بن عاص بن وائل، ضَرار بن خَطّاب و ابوسفیان بن حَرب.
در نقطه مقابل، مسلمانانی که آیین آسمانی اسلام را پذیرا گردیدند نیز استعداد خود را در راستای گسترش باورهای دینی و اسلامی خود، پاسخ به مشرکان و بزرگان قبیله قریش (به عنوان سرسختترین دشمنان اسلام و مسلمانان)، دعوت به پذیرش آیین اسلام و ستایش رسول خدا (ص) اختصاص داده و در هنگام رخدادهای سیاسی همچون نبرد با مشرکان، با ابزار شعر و ادبیات به جانبداری از اسلام پرداخته و حوادث مهم صدر اسلام را به خوبی به تصویر کشیدند؛ چنانکه اکنون نیز با مطالعه آن اشعار میتوان به خوبی شرایط آن روزگار را تصویر کرد؛ شاعرانی همچون حَسَّان بن ثابت اَنصاری، عبد الله بن رَواحه، کَعب بن مالک و کَعب بن زُهَیر.
ناگفته نماند از ابوطالب بن عبد المطلب (عموی گرانقدر رسول اکرم «ص») نیز اشعاری در ستایش پیامبر (ص) و دفاع از ایشان در برابر مشرکان و تایید رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) نقل و روایت شده که به خوبی ایمان وی به رسالت پیامبر (ص) را آشکار میسازد. از جمله این ابیات:
وَ أبیَضُ یُستَسقَی الغَمَامُ بِوَجهِهِ / رَبیِعُ الیَتَامَی عِصمَةٌ للأرَامِلِ
یَلُوذُ بِهِ الهُلَّاکُ مِن آلِ هَاشِمٍ / فَهُم عِندَهُ فِی نِعمَةٍ وَ فَواضِلِ
فَأصبَحَ مِنَّا أحمَدٌ فِی أرُومَةٍ / تُقصِّرِ مِنهَا سُورَةُ المُتَطاوِلِ
وَ جُدتُ بِنَفسِی دُونَهُ وَ حَمَیتُهُ / وَ دَافَعتُ عَنهُ بِالطَّلی وَ الکَلاکِلِ
وَ لاشَکَّ أنَّ اللهَ رَافِعُ أمرِه / وَ مُعلِیهِ فِی الدُّنیَا وَ یَومَ التَّجادُل (دیوان أبی طالب، ص ۲۸- ۲۷).
ترجمه: “او از چنان لطف و بخششی برخوردار است که ابرها از چهره او درخواستِ باران میکنند. (بخشنده بوده و کرم و جودش از باران بیشتر است). او که بهارِ یتیمان، نگاهبان و پناهگاه بیوه زنان (و بی سرپرست) است.
ستم دیدگان و ضعیفان از فرزندان هاشم [جد پیامبر اسلام «ص»] به او پناهند شده و نزد او از نعمت، لطف و بخشش برخوردار میشوند.احمد (ص) در میان ما از جایگاه رفیع و بلندی برخوردار است که گردن کشان بدان دست نخواهند یازید. من جان خویش را برای او فدا کرده و از او حمایت کردهام و از او با گردنها و سرهایمان، دفاع کردهام.تردیدی نیست که خداوند، کار او را به سرانجام رسانده و در دنیا روز مجادله [روز رستاخیز] آشکار میسازد. (در هر دو جهان از او دستگیری کرده و حمایت خواهد کرد) “.
“کعب بن مالک” سراینده برجسته عصر صدر اسلام، در سروده ای خواندنی، رویداد بدر (به عنوان نخستین رویارویی مسلمانان با جبهه کفر که به پیروزی مسلمانان بر قبیله قریش منجر شد) را توصیف کرده و در ابیاتی چنین میسراید:
سائِل قُرَیشَاً غَداةَ السَّفحِ مِن أحُدٍ / مَاذا لَقِینَا وَ ما لاقُوا مِنَ الهَرَبِ
کُنَّا الأسُودَ وَ کانُوا النُّمرَ إذ زَحفوا / ما إن نُراقِبُ مِن آلٍ وَ لا نَسَبِ
فَکَم تَرَکنَا بِهَا مِن سَیِّدٍ بَطَلٍ / حَامِی الذِّمارِ کَرِیمِ الجَدِّ وَ الحَسَبِ
فِینَا الرَّسُولُ شِهابٌ ثُمَّ یَتبَعُه / نُورٌ مُضِیءٌ لَه فَضلٌ عَلَی الشُّهُبِ
الحَقُّ مَنطِقُه وَ العَدلُ سِیرَتُه / فَمَن یُجِبه الَیهِ یَنجُ مِن تَبَبِ…
لَیسَا سَواءً وَ شَتَّی بَینَ أمرِهِمَا / حِزبُ الإلهِ وَ أهلُ الشِّرکِ وَ النُّصُبِ (دیوان کعب بن مالک، ص ۲۵- ۲۴).
ترجمه: “از قریش صبحگاهانی که از جانب کوه اُحُد سرازیر شده (و به نیت جنگ به سمت بدر آمدند) پرسش نما که ما با چه چیز روبرو شدیم و آنان نیز چگونه (از میدان نبرد) گریختند.
ما بسان شیران بوده و میان شجاعان، جنگ سختی در گرفت و (در چکاچک پیکار)، به نسب و تبار یکدیگر توجهی نداشتند. چه بسیار سروری قهرمان، آبرومند و دارای نسبی برجسته و بزرگ را در میدان نبرد برجای گذاشتیم (و آنان را کشته، رها کردیم). در میان ما، پیامبر (ص) است که روشنایی بوده و نورهای دیگر از ایشان تبعیت کرده و برای ایشان، فضیلتی بر دیگر روشناییها وجود دارد. (همان کسی که) سخنش حق بوده، رفتارش بر اساس دادگری بوده و هر کس خواست ایشان را اجابت نماید، از هلاکت و نیستی در امان خواهد بود… (دو جریانِ اسلام و شرک) با هم برابر نبوده و چقدر تفاوت است میانِ حزب خداوند و اهل شرک و کفر (نُصُب به معنای سنگهایی است که مشرکان، بر روی آن حیوانات خود را برای بتها قربانی میکردند) “. وی همچنین در رثای جناب حمزه بن عبد المطلب که در نبرد اُحُد به شهادت رسید، چنین سروده است:
صَفِیَّةَ قُومِی وَ لاتَعجِزِی / وَ بَکِّی النِّساءَ عَلَی حَمزَةِ
وَ لاتَسأمِی أن تُطِیلِی البُکا / عَلَی أسَدِ اللهِ فِی الهِزَّةِ
فَقَد کَانَ عِزاً لأیتامِنَا / وَ لیَثَ المَلاحِمِ فِی البِزَّةِ
یُریدُ بذاک رِضَا أحمَدٍ / وَ رِضوانَ ذِی العَرشِ وَ العِزَّةِ (همان، ص ۳۱).
ترجمه: “ای صفیه (خواهر حمزه و عمه رسول خدا «ص»)، برخیز و ناتوان مباش و زنان را به گریه و ندبه سرایی بر حمزه تشویق نما. از اینکه گریه ات بر شیر خدا (حمزه بن عبد المطلب) در کاروان طولانی گردد، خسته مشو. (چرا که او) موجب عزت و سرافرازیِ یتیمان ما بوده و شیر و قهرمانِ میدانهای نبرد و در لباس جنگ به شمار میرفت. (هدف او از پیکار و حضور شجاعانه در میدانهای نبرد)، خشنودی احمد (ص) و رضای خداوندی است که دارای عرش و عزت (و بزرگی و رفعت) است”.
“عبد الله بن رَوَاحه” (شاعری در میان انصارِ پیامبر خدا «ص» که در نبرد مُوته به سال هشتم هجری به شهادت رسید) نیز از دیگر سرایندگانی است که با زبان شعر و ادبیات، به دفاع از باورهای خود پرداخته و برخی از حوادث سیاسیِ صدر اسلام را به تصویر کشیده است. به طور نمونه، هنگامی که مسلمانان در سال نخست هجری و بلافاصله پس از ورود رسول اکرم (ص) به مدینه مشغول ساخت مسجد قُبا بودند، چنین سرود:
أفلَحَ مَن یُعالِجُ المَسَاجِدا / وَ یَقرأ القُرآنَ قائِماً وَ قَاعِدا
وَ لایَبِیتُ اللَّیلَ عَنهُ راقِدا / وَ مَن یُرَی عَنِ الغُبَارِ حَائِدا (دیوان عبد الله بن رواحه، ص ۱۲۹).
ترجمه: “آنان که به مساجد (و ساخت آن) میپردازند و قرآن را در حالت ایستاده و نشسته میخوانند، رستگار شدند. (همانان که) شب را به خواب نمیگذرانند (بلکه به عبادت و شب خیزی مشغولند) و کسانی که از غبار، مانعی نمیبینند”. در جریان نبرد خَندَق (احزاب؛ در سال پنجم هجری) هنگامی که مسلمانان به همراهی رسول خدا (ص)، خندقهایی را حفر میکردند تا دشمن نتواند به داخل مدینه نفوذ نماید، عبد الله این شعر را سرود و مسلمانان نیز آن را تکرار میکردند:
تَا اللهِ لَولا اللهُ مَا اهتَدَینَا / وَ لاتَصَدَّقنَا وَ لاصَلَّینَا
الکَافِرونَ قَد بَغَوا عَلَینَا / إذا أرادُوا فِتنةً أبَینَا
إنَّا اذا صِیحَ بِنَا أتَینَا / وَ بِالصِّیاحِ عَوِّلوا عَلَینَا
فَاغفِر فَداءً لَکَ مَا اقتَفَینَا / وَ ثَبِّت الأقدامَ إن لاقَینَا
وَ أنزِلَن سَکِینةً عَلَینا / وَ نَحنُ عَن فَضلِکَ مَا استَغنَینَا (همان، ص ۱۴۰- ۱۳۹).
ترجمه: “به خدا سوگند اگر نبود (توفیق و هدایت از جانب) خدا، هرگز هدایت نمییافتیم، هرگز نماز نخوانده و روزه نمیگرفتیم. کافران بر ما ستم روا داشته (و دستِ تعدی دراز کردند)، هنگامی که بخواهند فتنهای را بر ما وارد سازند، ما از آن روی گردانیم. هنگامی که ما به (نبرد، میدان جنگ و مانند آن) خوانده شویم، خواهیم آمد و با فریاد، ما را (برای پیکار با دشمنان) صدا کنید (و به ما استغاثه نمایید). (پروردگارا) جانهایمان فدای تو، آنچه را (از خطا و گناه) انجام دادیم، بر ما ببخش و در زمانی (که با دشمن روبرو شدیم)، گامهایمان را استوار قرار دِه. و آرامش را بر ما فرو فرست؛ چرا که از فضل و لطف تو بی نیاز نیستیم”. فرزند رواحه در سروده دیگری در همان نبرد خندق، چنین میگوید: بِاسمِ الإلهِ وَ بِه بَدِینَا / وَ لَو عَبَدنَا غَیرَه، شَقِینا / فَحَبَّذا رَبّاً وَ حَبَّ دِینا (همان، ص ۱۴۲). ترجمه: “با نام خداوند آغاز میکنیم / اگر غیر او را پرستش کنیم، تیره روز خواهیم شد / چه خوب خدایی داشته و به چه نیکو دینی باور داریم”.
در رویداد تاریخی فتح مکه (به سال هشتم هجری که شکوه فتح با گذشت و فرمان عفو عمومی رسول گرامی اسلام (ص) در هم آمیخته گردید)، پس از آنکه پیامبر (ص) خانه خدا را طواف کرد، مسلمانان پیرامون آن حضرت (ص) گرد آمده و عبد الله بن رواحه در سروده ای کوتاه چنین ایراد کرد: بِسمِ الذی لا دِینَ إلا دِینُه / بِاسمِ الذی مُحَمَّدٌ رَسُولُه / أنَا الشَّهِیدُ أنَّه رَسُولُه (همان، ص ۱۴۶). ترجمه: “به نام خدایی که تنها دینِ (حق و صواب)، دینِ اوست / به نام خدایی که محمد (ص) فرستاده اوست / من گواهم که او، فرستاده خداست”.
از دیگر شاعرانِ صدر اسلام که اشعار زیبایی از وی در ستایش رسول خدا (ص)، ثبت رخدادهای سیاسی همچون فتح مکه (در سال هشتم هجری)، دعوت مسلمانان به جهاد در راه خدا و دفاع از اسلام، نقدِ بزرگان و سردمدارانِ شرک و کفر در مکه سرودههای زیبایی روایت شده، “حسان بن ثابت انصاری” است. وی از عمری دراز برخوردار بوده و از شاعران مُخَضرم (شاعرانی که عصر جاهلی و صدر اسلام را درک کرده و در هر دو دوره شعر سروده اند) محسوب میگردد.
از جمله در ستایش خاتم پیامبران (ص) به زیبایی چنین سروده است:
أغَرُّ عَلَیه لِلنُبُوَّةِ خَاتَمٌ / مِنَ اللهِ مَشهودٌ یَلُوحُ وَ یَشهَدُ
وَ ضَمَّ الإلهُ اسمَ النَّبیِّ الی اسمِهِ / إذا قَالَ فِی الخَمسِ المُؤذِّنُ أشهَدُ
وَ شَقَّ لَه مِن اسمِه لیُجِلَّه / فَذُو العَرشِ مَحمُودٌ وَ هذا مُحَمَّدُ (شرح دیوان حسان بن ثابت، ص ۱۳۱). ترجمه: “او (رسول گرامی اسلام «ص») انسان نیکو و سفید رویی است که آخرین پیامبر و خداوند نیز آن را تایید کرده (و رسالت رسولش برای او آشکار و هویدا بوده) و بر آن (خاتمیت رسول گرامی اسلام «ص») گواهی داده است. خداوند نام پیامبر (ص) را کنار نام خود قرار داده است (و این دو نام، به یکدیگر گره خورده است)؛ آنگاه که مؤذن پنج بار (پس از گواهی به یگانگی خداوند، به پیامبری ایشان «ص») گواهی میدهد. نام پیامبر (ص) نیز از روی بزرگی از نام خداوندِ بزرگ گرفته شده است؛ خداوندِ دارای عرش، محمود است و نام پیامبر خدا (ص)، محمد است”.
شعر سیاسی در صدر اسلام با مفاهیم دینی و اسلامی عجین شده و با بررسی اشعار سیاسی آن دوران، میتوان حوادث سیاسی صدر اسلام را بهتر دریافت و تحلیل کرد. همچنین با مقایسه این دسته از اشعار و سرودههای کسانی که تازه به آیین اسلام درآمده و مسلمان شدند، با اشعار عصر جاهلی (به ویژه سرودههای بزرگان این دوره) میتوان به تاثیرِ شگرف و گسترده آیین اسلام بر باورها، اندیشهها، رویکردهای سیاسی و همه ابعاد زندگی مردم آن عصر از جمله در بخش شعر و ادبیات پی برد و به این باور رسید که آیین اسلام مفاهیم نوینی را وارد ادبیات و شعر آن روزگار کرده و شاعرانِ مکتب گرا از آیات قرآن و احادیث و دستورهای تربیتی رسول خدا (ص) تاثیر پذیرفته و این تاثیر پذیری در اشعار و سرودههای آنان، کاملاً آشکار و متجلی است و این دسته از سرودهها و خطبههای صدر اسلام، رهیافتی نوین به سوی آیین جدیدِ اسلام و دعوت به باورهای دینی و استقبال از آموزههای دین حنیفی در مقایسه با محیطِ تاریک عصر جاهلی محسوب میگردد و گزاره های جدیدی در آن یافت میشود؛ گزارههایی همچون دعوت به پذیرش اسلام، فراخواندن مسلمانان به صبر، توکل، ایستادگی در برابر دشمنان، ستایش پیامبر (ص)، سپاسگزاری از خداوند به دلیل نعمت هدایت و….
فهرست منابع:
۱- آیینه وند، صادق، ادبیات سیاسی تشیع، نشر علم ۱۳۸۷
۲- ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی ۲۰۰۰
۳- برقوقی، عبدالرحمن، دیوان حسان بن ثابت، بیروت، دار الکتاب العربی ۱۹۸۱
۴- تونجی، محمد، دیوان أبی طالب، بیروت، دارالکتاب العربی ۱۹۹۴
۵- سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، قم، انتشارات آیه الله مرعشی نجفی ۱۴۱۲ ق
۶- طراد، مجید (به کوشش)، دیوان کعب بن مالک الأنصاری، بیروت، دار صادر ۱۹۹۷
۷- قصاب، ولید، دیوان عبد الله بن رواحه، دار العلوم ۱۹۸۲
۸- گودینی، محمد جواد، صعود و سقوط ادبیات سیاسی در عصر بنی امیه (با همکاری مجتبی زارعی)، نشر معارف ۱۳۹۷