فرهنگی

حکمرانی ادبیات بر جهان/یحیی سنوار نمی‌توانست پاداشی بزرگ‌تر بگیرد


به گزارش خبرنگار مهر، «عصر شعر یحیی» با حضور بیش از ۲۰ شاعر آئینی و مقاومت در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.

شاعران حاضر در این‌برنامه، آخرین سروده‌های خود را در خصوص شهدای مقاومت و شهید یحیی السنوار خواندند و شاعرانی چون افشین علا، سعید حدادیان، حسین اسرافیلی، علی داودی، رضا اسماعیلی، سیده فرشته حسینی، عاطفه جوشقانیان، لیلا علیزاده، محمدحسین مهدویان، فاطمه نانی‌زاد، عارفه دهقانی و… حضور داشتند.

در ابتدای این برنامه سیده فرشته حسینی شاعر و دبیر عصر شعر یحیی، درباره این مراسم گفت: روزی که شهید سنوار شهید شدند، وقتی که شعرها را می‌دیدم واقعاً متعجب می‌شدم. کسانی که با شعر مأنوس باشند می‌دانند نوشتن شعرهایی با این کیفیت، در این زمان محدود، نشان از یک جریان، احساس و اتفاق ویژه دارد. با توجه به حکم جهادی که حضرت آقا دادند، ما شاعران هم عرصه خودمان را پیدا کردیم و درباره شهادت یحیی سنوار شعر سرودیم. خداراشکر شاعران هم استقبال خیلی خوبی داشتند و در همین دو سه روز شعرهای خیلی خواندنی نوشتند. با توجه به کیفیت و کمیت این شعرها، تصمیم گرفتیم این برنامه را برگزار کنیم.

شعر پرچم‌دار جریان‌های اجتماعی است

حسینی ادامه داد: همان‌طور که می‌دانید شعر و هنر در جریان‌های اجتماعی پرچم‌دار هستند. وقتی شعر و هنر در کنار یک اتفاق و رخداد قرار بگیرند، انتقال آن معنا و مفهوم به مردم و جامعه بسیار راحت‌تر است. شعر می‌تواند گفتمان‌سازی کند. این اهمیت شعر را نشان می‌دهد و شاعران ما به خوبی به وظیفه خودشان عمل کردند و می‌کنند. به همین دلیل واقعاً جا دارد نه یک شب شعر، بلکه چندین شب شعر درباره شهید سنوار و شهدای مقاومت برگزار شود.

دبیر عصر شب یحیی درباره میزان استقبال شاعران از این مراسم، افزود: ما در ابتدای کار فقط ۱ شاعر را دعوت کرده بودیم ولی بعد از اینکه خبر برنامه منتشر شد بسیاری از دوستان شاعر به من پیام دادند و گفتند که ما دوست دارند در این برنامه حضور داشته باشند؛ حتی اگر اسم آنها در پوستر برنامه اطلاع‌رسانی نشده باشد. با توجه به همین استقبال بود که من تعداد شاعران را به ۲۰ نفر افزایش دادم، اما بازهم نتوانستیم در خدمت بسیاری از شاعران خوب‌مان باشیم. یک نکته جالب هم اینکه ما در چنین برنامه‌هایی معمولاً سعی می‌کنیم برای تقدیر و تشکر از حضور شاعران هدیه‌ای به آنها تقدیم کنیم، اما خیلی از شاعرانی که امروز آمده بودند به من گفتند ما می‌خواهیم این هدیه را به جبهه مقاومت تقدیم کنیم. از هر نظر که نگاه کنیم، جلسه امروز واقعاً جهادی و خاص بود.

پس از صحبت‌های دبیر عصر شعر یحیی، مراسم با خوشامدگویی فضه سادات حسینی مجری این برنامه شروع شد. آغازگر شعرخوانی‌ها، غزلی از مهدی جهاندار بود که توسط حسینی قرائت شد:

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد

یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد

حکمرانی ادبیات بر جهان/یحیی سنوار نمی‌توانست پاداشی بزرگ‌تر بگیرد

اولین شاعری که برای شعرخوانی به جایگاه دعوت شد، استاد حسین اسرافیلی شاعر پیشکسوت انقلاب بود که او غزلی برای شهید یحیی سنوار قرائت کرد:

ابر انتها ندارد دریا همیشه زنده است

خورشید خفته در این پهنا همیشه زنده است

آتش همیشه سوزان، طوفان همیشه پیچان

دل‌مردگان بدانند یحیی همیشه زنده است

بالی اگر شکست و مرغی اگر به خون خفت

پرواز در نگاه عنقا همیشه زنده است

ما شعله‌نوش عشقیم، آتش ادامه ماست

ققنوسِ شعله‌زاد و مانا همیشه زنده است

حتی اگر بمیریم، ذلت نمی‌پذیریم

لفظ‌ام اگر بپوسد، معنا همیشه زنده است

موجیم و بی‌قراریم، همواره رهسپاریم

سهم رکود سنگ است، پویا همیشه زنده است

این شعله‌های سرکش آتش‌فشان خشم است

پنهان به سنگ و صخره اما همیشه زنده است

بانگ ظفر بلند از حلقوم سرخ یحیی است

آری خروش هیجا، اینجا همیشه زنده است

گوشی به خاک در نِه، بشنو صدای طوفان

فریاد شیر یعنی، صحرا همیشه زنده است

دومین شاعری که به پشت تریبون قرار گرفت، رضا اسماعیلی بود. اسماعیلی پس از تبریک و تسلیت شهادت یحیی سنوار، غزلی تقدیم به او کرد:

ای معنی انسان، تفسیر بیداری

آب حیات عشق، یحیای سنواری

جان و جهان تو، روشن به ایمان است

سرچشمه‌های نور، در قلب تو جاری

آئین و دین تو، غیر از حقیقت نیست

آموختی ما را، رسم جهان‌داری

تو جلوه ماهی، نصر من اللهی

فتحی قریبی تو، الگوی ایثاری

همزاد کوهی تو، فتح الفتوحی تو

در جبهه سربازی، در عشق سالاری

تو حافظ دینی، جان فلسطینی

بر سینه صهیون، زخمی زدی کاری

بذر رهایی را، در غزه پاشیدی

تا خیمه حق را، برپا نگه داری

والتین و والزیتون! باطل نمی‌ماند

حق با فلسطین است، بی چند و چون، آری

با گزمه‌گان شب، مردانه جنگیدی

تا از جمال صبح، آیینه‌برداری

افتادی از پا تا، غیرت به پا خیزد

آزادگان را تو، میر و علمداری

ماه شهیدی تو، صبح سپیدی تو

در محضر خورشید، سرمست دیداری

افعال ماضی را، از این غزل راندم

تو شاهدی یحیی، تو زنده‌ای، آری

روایتی از توجه و تشکر رهبری نسبت به «افشین علا» و شعر او

افشین علا شاعر بعدی بود که برای شعرخوانی دعوت شد. حسینی با بیان اینکه «ما همیشه به حال استاد علا غبطه می‌خوریم»، روایتی از توجه رهبر انقلاب به شعرهای افشین علا تعریف کرد و گفت: اخیراً آقای علا شعر زیبایی برای نماز جمعه نصر گفتند که مخاطبش آن شعر رهبر انقلاب بودند. این بزرگ‌ترین صله‌ای است که آقای علا می‌توانستند از رهبر انقلاب بگیرند، چرا که حضرت آقا به شعر ایشان جواب دادند و درباره سروده ایشان فرمودند «قوی، زیبا و استوار. کاش شأن نزولش این حقیر نبودم. به هر حال وظیفه داشتم تشکر کنم».

افشین علا با بیان اینکه «خداوند را شکرگذار هستیم که دشمنان ما را از احمق‌ها آفرید»، درباره شهید یحیی سنوار گفت: یحیی سنوار نمی‌توانست هیچ پاداشی بزرگ‌تر از این در طول زندگی‌اش از کسی بگیرد، آنطور که صهیونیست‌ها به او دادند. آنقدر احمق بودند که تصاویر لحظات پایانی عمر او را منتشر کردند و از او نه فقط بین امت اسلامی بلکه در جهان اسطوره ساختند. امروز همه آزادگان عالم به او افتخار می‌کند. چه پایانی از این زیباتر؟

علا لحظات آخر عمر و شهادت یحیی سنوار را یادآور صحنه‌های شهادت اباعبدالله (ع) و حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) در کربلا دانست و افزود: این شهید عزیز در حالی که رمقی در تن نداشت، تکیه‌زده بر آن صریر بلند، با تکه چوبی به سمت دشمن غدّار حمله کرد و تا ابد شهامت و شجاعت را برای بشریت تفسیر کرد. در فقدان عزیزانی چون سنوار و حسن نصرالله و هینه و دیگر عزیزان جبهه مقاومت، زبان به تسلیت نمی‌چرخد، بس که زیبا و باشکوه است. انسان در مشاهده با این وقایع است که فرموده ارجمند بانوی گرامی حضرت زینب کبری (س) را بهتر درک می‌کند که فرمود ما رأیت الا جمیلا. امیدوارم که این شهادت‌های باشکوه مقدمه‌ای باشد برای پیروزی نهایی امت اسلام و آزادی فلسطین و ظهور فرج و صاحب و مولای ما حضرت حجت ابن الحسن عسکری (ع).

پس از این صحبت‌ها، او غزلی را که برای شهید سنوا سرود بود، قرائت کرد:

داد باران این خبر، با غرش رگبارها

عاقبت کشتند شیر غزه را تاتارها

گرچه چون نی در خروش آمد جهان از داغ او

تا ابد پیچد نفیرش در دل نیزارها

شد فلک مبهوت شیر خفته و بر نعش او

حال عالم را به هم زد زوزه‌ی کفتارها

خود پی این بود عمری، چون‌که می‌دانست نیست

جز شهادت، جامه‌ای زیبنده‌ی سردارها

قاتلان از کشته‌اش ترسان، ولی آسوده بود

در دل ویرانه حتی چون سپه‌سالارها

خون او هرچند یاقوتی است بر تاج حماس

لکه‌ی ننگی است بر دامان سازشکارها

سرزمین نخل و زیتون سر نخواهد کرد خم

تا ز خاک قدس خیزد میثم تمارها

آرزویم این‌چنین مرگی است با چشمان باز

مست خوابی ناز چون او در دل آوارها

شیر خونین‌یال من! از غرش مردانه‌ات

باختر لرزید با انبوه جنگ‌افزارها

زنده‌ی جاویدی اما خیل غاصب، روز و شب

خفته در تابوت هر آژیر، چون مردارها

روی هم فردا تلنبار است نعش غاصبان

غرب وحشی! هرچه داری رو کن از انبارها

کربلا را کرده‌ای تکرار، اما دیر نیست

تا بیفتی عاقبت در پنجه‌ی مختارها

در فلسطین، سنگ‌ها مشتاق سر کوبیدن‌اند

تا برون آریم از سوراخ صهیون، مارها

دارتان خواهد شد این سروی که آبش داده‌اند

خون قاسم‌ها، حسن‌ها، هنیه‌ها، سنوارها

عارفه دهقانی شاعر بعدی بود که شعرش را برای حاضران قرائت کرد:

چون لحن نصرالله، کوبنده‌ای یحیی

در شام بی‌تابی تابنده‌ای یحیی

فرمانده بودی و همپای سربازان

در معرکه دیدند رزمنده‌ای یحیی

ای پهلوان! ای مرد! دریای داغ و درد!

تو از همه جز عشق دل کنده‌ای یحیی

ای پای کار! ای کوه! تا پای جان نستوه!

در دفتر تاریخ پاینده‌ای یحیی

هرقدر که صهیون در قعر بدنامی است

تو مایه فخر آینده‌ای یحیی

ای یار اسماعیل! وقت وصال آمد

از خاک و خون برخیز با خنده‌ای یحیی

جانت فلسطین بود، راهت شهادت بود

جوینده‌ای بودی یابنده‌ای یحیی

بعد از شهادت هم یحیی نمی‌میرد

تو زنده‌ای یحیی! تو زنده‌ای یحیی!

عاطفه جوشقانیان با این غزل که بارها مورد تحسین حاضران قرار گرفت، یاد و خاطره شهید یحیی سنوار را زنده نگاه داشت:

آهنگ رزمی، زخمه پیکاری امشب

در معرکه آرامش بسیاری امشب

یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین

یا کربلایی می‌شوی، مختاری امشب!

در جیب‌هایت عطر و تسبیح و فشنگ است

باید جنون هم با خودت برداری امشب

خورشید شورانگیز روز هفت اکتبر

ماه فلسطینی، تماشا داری امشب

پیشانی‌ات فردا خبرساز است مؤمن

باید چه بر سجاده سر بگذاری امشب

تو زنده‌ای و مرد نامیرای جنگی

یحیی! تو حالا بیشتر سنواری امشب

پروانه‌ها جمع‌اند دورت حاج قاسم!

آغوش واکن، باز مهمان داری امشب…

شاعران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر خوش درخشیدند

علی داودی شاعر، نقاش و هنرمند پیشکسوت شاعر بعدی بود که با دعوت حسینی به روی جایگاه آمد. داودی در ابتدای شعرخوانی با بیان اینکه شاعران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر خوش درخشیدند و شعرهای خوبی برای مقاومت سرودند، گفت: هرچند که امام فرمودند شهدا شمع محفل بشریت‌اند، اما من می‌خواهم به عنوان یکی از کوچک‌ترین اعضا جامعه ادبی، از شاعران و هم‌صنف‌های خودم تشکر کنم که احساس وظیفه کردند و به این حقیقت بزرگ پرداختند. این روزها هر خبری که از جبهه مقاومت رسید، یک پیوست شعری پیدا کرد.

داودی ادامه داد: این شعرها گاهاً برای کسانی بود که تا پیش از ین آنها را نمی‌شناختیم. سیدحسن نصرالله قهرمانی بود که ما سال‌ها با او زندگی کرده بودیم و قبلاً درباره او شعر گفته بودیم، اما کسانی مثل یحیی سنوار را در حد یک اسم می‌شناختیم. این نشان می‌دهد که حرف‌ها در دل ما وجود دارند و ما می‌توانیم برای هر شهید و هر مجاهدی، حرف‌هایی از جنس حماسه و عشق بزنیم. درباره شهید بزرگوار یحیی سنوار هم باید بگوییم که خداوند آن تصاویر را پخش کرد. واقعاً یکی بالای سر این شهدا است که دارد فضا را مدیریت می‌کند. کسی هست که می‌خواهد بازی را برگرداند و امید را منعکس کند.

این شاعر نقش شاعران و نویسندگان را برجسته عنوان کرد و گفت: جنگ اصلی در ادبیات و شعر است. نباید از چیزی که مربوط به ماست غفلت کنیم. صحنه، صحنه جنگ ماست. همین که کوچک‌ترین کلمات ما را سانسور می‌کنند و نمی‌گذارند منتشر شود، نشان می‌دهد که ما هم درگیر جنگ هستیم و ادبیات است که جهان را خلق می‌کند و جنگ‌ها را مدیریت می‌کند. همانطور که ایده تشکیل رژیم منحوس صهیونیستی توسط یک نویسنده ارائه شده، از این طرف ایده هفت اکتبر هم توسط یک نویسنده خلق شده است. این ادبیات است که به جهان حکم می‌کند و دارد جهان را می‌سازد. می‌خواهم بگویم که ناامید نشوید و نگویید که با شعر ما چه اتفاقی می‌افتد.

شعر علی داودی برای یحیی سنوار، به این شرح است:

می‌خواست طرحی نو دراندازد، برخاست طوفانی که تنها بود

آن قهرمان مرد اساطیری، هم عصر ما، اما نه! چون ما بود

کوهی ولی در قالب انسان، یا آدمی در قامت طوفان

روح هزاران نوح در جانش، دل را به دریا زد که موسی بود

روز و شبش در جبهه حق بود، او سرنوشتش جنگ مطلق بود

پیروزی خون بود بر شمشیر، تفسیری از انّا فتحنا بود

او را نه از قدرت لبی خواهش، او را نه با ذلت سر سازش

جنگیده با سرکوب‌ها، سرکش! پرورده‌ی کرب و بلاها بود

از هفت دولت جان او آزاد، بر گوش سنگین زمان فریاد

تنها صدای زنده انسان، در تنگنای گور دنیا بود

گفتند صلح او گفت این جنگ است، گفتند پیمان گفت این ننگ است

پاسخ، کلوخ‌انداز را، سنگ است، او سنگ، سنگی بی مدارا بود

آن قهرمان، فرزند اردوگاه، با چوب‌دست معجزه ناگاه

راهی شد آری مثل نصرالله، آنجا که میدان تماشا بود

می‌جوشد از خونش جهان اکنون، می‌پیچد از طوفان به هم صهیون

اعجاز این خون تا ابد جاری است، این خون یحیی، خون یحیی بود

دیوار، هی دیوار، هی دیوار، آوار، هی آوار، هی آوار

سنوار، هی سنوار، هی سنوار، سنوار، آری باز برجا بود

لیلا علیزاده غزلی با مطلع «باز خورشیدی اسیر دست ظلمت بود / کوه با دستان بسته در اسارت بود» خواند و پس از او نوبت سیده فرشته حسینی بود که برای حاضران شعرخوانی کند:

مثل خورشیدی که می‌تابد به گندم‌زارها

می‌شود از خون تو سرزنده‌تر پیکارها

گرچه جسم زخمی‌ات اکنون به خاک افتاده است

بیش از اینها بذل کردی جان خود را بارها

در هراس جان نبودی چون که بوده است از ازل

ایستاده جان سپردن شیوه سردارها

سنگ آخر را به روی صورت شیطان زدی

یا که در دستت عصای موسی است و مارها

حاجیا! کامل کن آخر حج خود را این چنین

وقت قربانی است اینک از دل آوارها

خون تو طوفان الاقصی جدیدی می‌شود

خون تو می‌پرورد گردانی از مختارها

مادری گهواره‌ای در موج نیل انداخته

می‌رسد از راه بی شک لشکر سنوارها

شاعر بعدی محمدحسین مهدویان بود که دو غزل برای یحیی سنوار و مقامت فلسطین سروده بود:

سکانس آخر این فیلم، کادر بسته تو

هنوز گرم جهاد است، جسم خسته تو

سکانس آخر آن، اوج ایستادگی است

که ایستاده در آن، هیبت نشسته تو

تبر به دست گرفتی که بت‌شکن باشد

در آخرین نفست هم تن گسسته تو

و دشمنان تو امروز، سرشکسته‌ترند

قسم به لخته خون سرِ شکسته تو

مبارک است شهادت به بند بند تنت

به روح زخمیِ از قید و بند رسته تو

تو قهرمان منی و چه خوب پایانی است

سکانس آخر این فیلم، کادر بسته تو…

بگذار در دو دستم امروز سنگ باشد

آینده فلسطین باید قشنگ باشد

ما از تبار صلحیم داعیه دار صلحیم

اما پر از خروشیم تا حرف جنگ باشد

وقت رهایی ماست زنجیرها بدانید

دیگر نمی‌گذاریم این عرصه تنگ باشد

هرچند بر گلومان یا اینکه روبرومان

خنجر نهاده باشند یا که تفنگ باشد

و التین! قسم به زیتون! راه شهادت و خون

هرگز نبوده جای پایی که لنگ باشد

ای قدس! ما بر آنیم تا پای جان بمانیم

تا نام تو مبرّی از هرچه ننگ باشد…

ادبیات است که به جهان حکم می‌کند

محمدحسن یادگاری شعری با مطلع «اگرچه غم به دلم زخم می‌زند بسیار / مباد اینکه مردد شویم در پیکار» خواند و سپس نوبت مصطفی الله‌یاری شاعر و مداح اهل بیت (ع) بود که برای حاضران مرثیه‌خوانی کند.

پس از این دو شاعر، نوبت سعید حدادیان بود که با دعوت حسینی پشت تریبون قرار گرفت. حدادیان با بیان اینکه «شعر مقاومت برخواسته از دل مردم به ویژه جوانان است»، درباره نقش شاعران و نویسندگان در گسترش جبهه مقاومت، گفت: شاعر و نویسنده ترجمان دل مردم هستند. در مرتبه اول شما حرف مردم را به زیور شعر آراسته می‌کنید، اما در مرتبتی بالاتر شاعر نگاه وسیع‌تری دارد و جلوداری می‌کند. شاعر دیده‌بان مردم است. یا چیزهایی را می‌بیند که جلوی چشم مردم نیست یا مردم آنقدر آن را دیده‌اند که از آن غافل هستند.

وی برگزاری این نوع جلسات و شب شعرها را اتفاق مثبتی ارزیابی کرد و به همه مسئولان توصیه کرد با حمایت از این نوع جلسات، به بلندتر شدن صدای شعر و مقامت کمک کنند. سعید حدادیان سپس شعری را که برای شهادت یحیی سنوار سروده بود قرائت کرد:

دلم گرفته، دل بی قرار و غمگینم

شریک غصه لبنان، غم فلسطینم

دلم گرفته ولی دست برنمی‌دارم

مگر ز خون دل خویش مایه بگذارم

بخوان کریمه ان الذین قالو را

ببین در آینه‌ها آیه رخ او را

ز دست ساقی روز الست جام بگیر

به نام عشق به کف تیغ انتقام بگیر

ز جای خیز و از این جانیان تقاص بگیر

عنان معرکه از دست عمر و عاص بگیر

اگرچه از لب ما پر کشیده شعله آه

نرفته از بر ما بلکه جاء نصرالله

چنان که نهضت خونین کربلا زنده است

شهید راه حسین، کشته خدا زنده است

فرشتگان به خطوط مقدم آمده‌اند

نشانه‌های ظهور از پی هم آمده‌اند

ببین به یمن ولا وحدت جهانی را

و سید حسنی، سید یمانی را

میان این‌همه سختی ببین به آسانی

به پیش می‌رود این سید خراسانی

دل جهان شده بی‌تابِ مسجد الاقصی

نماز جمعه و محرابِ مسجد الاقصی

فروغ نصر اللهی است سید مظلوم

حسن که هم شده مقتول، هم شده مسموم

چگونه عاشق صادق به آرزوش رسید

چنان حسن شده مسموم و چون حسین شهید

شبیه مادر پهلو شکسته، خانه او

شبیه فاطمه، تشییع مخفیانه او

چه سال‌ها که به هر دم مصیبتی دیده

از آستانه هر روضه لاله‌ای چیده…

فاطمه نانی‌زاد دیگر شاعری بود که غزلش را برای حاضران قرائت کرد:

شکوه نصر سرخط همه اخبار خواهد شد

همان روزی که دنیا لاجرم بیدار خواهد شد

تمام فتنه‌ها و نقشه‌های سست اهریمن

سرآخر بر سر ابلیس‌شان آوار خواهد شد

اگرچه راه سخت و صخره‌ها در پیش، می‌آییم

به عزم جزم ما دشوارها، هموار خواهد شد

حماسه‌آفرین طوفان‌الاقصی شد جهان فهمید

که تاریکی پس از این روزگارش تار خواهد شد

دگر این روزها تا آسمان راه درازی نیست

میان معرکه شوق شهادت یار خواهد شد

بگو با آل صهیون؛ کو؟ کجا؟ یحیی به خاک افتاد

همین فردا ببین غزه پر از «سنوار» خواهد شد

نمی‌میریم ما، ما را شهادت زنده می‌دارد

بگو تاریخ را، هان! کربلا تکرار خواهد شد

در پایان شعرخوانی‌ها، سیده فرشته حسینی با تشکر از همه شاعران و شرکت‌کنندگانی که در عصر شعر یحیی شرکت کردند، ابراز امیدواری کرد که شب شعرهای بیشتری با موضوع شعر مقاومت برگزار گردد تا همه شاعران بتوانند سروده‌های‌شان را برای علاقه‌مندان به شعر مقاومت قرائت کنند.



منبع مهر

نوشته های مشابه