بانوی طلبهای که از عاشقانهسرایی به شعر آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: راضیه مظفری متولد آذر ۱۳۷۶ در شهر قم و بزرگشده همین شهر است. از این شاعر به تازگی کتاب «روزی که نمیدانم» توسط انتشارات سوره مهر، در قالب دوره ادبی مطلع منتشر شده است. روزی که نمیدانم دارای ۳۱ غزل، ۱ مثنوی، ۷ نیمایی و ۱۱ رباعی و دوبیتی در موضوعات عاشقانه، آیینی، اجتماعی و مقاومت است.
اینسراینده، طلبه سطح دو جامعه الزهرا(س) است و تا امروز در جشنوارههایی مثل جشنواره شعر و داستان سوره، اربعین، مقاومت، دفاع مقدس، مادرانه، اشراق و حجرههای ساحلی برگزیده شده است.
به بهانه انتشار کتاب «روزی که نمیدانم» گفتگویی با این شاعر جوان داشتیم تا درباره ویژگیهای فنی و محتوایی شعرش، نگاهش به شعر، تنوع قالبی و مضمونی در مجموعهشعر روزی که نمیدانم، وضعیت شعر طلاب و… با او صحبت کنیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* خانم مظفری، چهطور وارد حوزه شعر شدید؟
از سال ۱۳۹۵ به صورت تخصصی شعر را شروع کردم و با انجمنها آشنا شدم. از سال ۹۳ شعر مینوشتم ولی با جلسهای آشنایی نداشتم؛ به همین خاطر شعرهایم حرفهای و قوی نبودند. از سال ۹۵ با جلسه «پنجره» با مدیریت آقای شرافت و برقعی شعر برایم جدیتر شد. بعد از آن در جلسات آفاق از طرف دفتر تبلیغات حوزه علمیه یا جلسات استاد سیدمهدی حسینی که در حوزه هنری برگزار میشد، شرکت کردم. در ادامه هم از حضور آقای سیدمهدی موسوی برای شعر نیمایی استفاده کردم و مدیون همه اساتیدم هستم.
* در مقطع راهنمایی اهل شعر نبودید؟
خیلی جسته و گریخته. مثلا گاهی شعرهای حافظ را حفظ میکردم. من قبل از دوران راهنمایی نثر مینوشتم، ولی نمیدانستم چه چیزی و چگونه باید بنویسم. این نثرها ادامه داشت تا اینکه یکی از شبهای ماه مبارک رمضان دیدم حرفهایم موزون شدند. اولین شعری که نوشتم یک مثنوی مناجاتی بود و طبیعتا پر از ایراد. ۲۰ بیت نوشتم و به دبیر ادبیاتمان نشان دادم. ایشان هم تشویق کردند و همین شد که به مرور شعر برایم جدیتر شد.
* چه چیزی در شعر برای شما جذاب بود که به سمتش آمدید؟
شعر را با شعر عاشقانه شروع کردم. یکی دو شعرم همان اوایل مناجاتی بود ولی بعد همه عاشقانه شد. البته بعد از تجربههای شعر عاشقانه، خودم طبعم را به سمت شعر آیینی سوق دادم، ولی بنیان طبعم عاشقانهسرا بود. جذابیت شعر برای من این بود که فکر میکردم شعر برای شاعر یک سکر خاص به همراه دارد. فضایی دارد که آدم در عالم واقعی نمیتواند تجربهاش کند. شاعری دنیای خاصی دارد. وقتهایی که آدم از دنیای واقعی خسته است به شعر پناه میبرد و وارد فضای رازآلودی میشود که از هر دغدغهای آسودهاش میکند. این چیزها در شعر برایم جذاب بود.
* شما به عنوان یک طلبه، آن هم در قم، شعر را با شعر عاشقانه شروع کردید. جالب است که قم شاعران آیینیسرای خوبی دارد. چه شد عاشقانهسرا شدید؟
قم به خاطر فضایی آیینیاش، هم شاعران آیینی خوبی دارد، هم شاعران عاشقانهسرای برجستهای. اینکه چرا به سمت شعر عاشقانه رفتم، دلیل درونی دارد. بعضی از شاعران هستند که آیینیسرا هستند و بعد به سمت عاشقانه کشیده میشوند، بعضیها هم عکس این مسیر را طی میکنند. من از عاشقانهسرایی شروع کردم و بعد به آیینیسرای رسیدم. البته در یک زمانی به استاد سیدمهدی حسینی میگفتم دوست دارم آیینی بنویسم و ایشان میگفتند تلاشی برای آیینینوشتن نکن و بگذار پایههای زبانت شکل بگیرد و بهترین اشعارت، اشعار اهل بیتی باشد.
من چند سال عاشقانه نوشتم و وقتی دیدم که نمیتوانم آیینی بنویسم، تصمیم گرفتم یک سال هیچ شعری ننویسم تا زمانی که آیینی بنویسم. یعنی یک وقفهای برای خودم ایجاد کردم. بارها بود که مصرعها و بیتهای عاشقانه میآمدند اما آنها را کنار میگذاشتم. بعد از مدتها دیدم که یک شعر برای حضرت زهرا (س) به زبانم آمده است.
* منظورتان همین غزلی است که در کتاب «روزی که نمیدانم» منتشر شده؟
بله. من نمیتوانم شعر کوششی بنویسم. خیلی برایم سخت است. اگر جوشش برایم اتفاق نیفتد، نوشتن شعر خیلی برایم سخت میشود. آن شب داشتم وصیتنامه حضرت زهرا (س) را میخواندم که این شعر جوشید. بعد از یک وقفه، اولین شعر آیینی من بود که متولد شد. بعد از این شعر فاطمی بود که شعرهای نصفه و نیمه عاشقانه را تکمیل کردم و خیالم راحت شد.
* یکی از ویژگیهای غزل شما زبان روان و ساده آن است. فکر میکنید دلیلش چیست؟ در حوزه زبان از چه کسانی تاثیر گرفتهاید؟
فکر کنم همین که جوششی مینویسم، یکی از دلایل روان بودن شعرم باشد. وقتی تو شعر را جوششی و از درون مینویسی، ارکان جمله خود به خود در جای خودشان مینشینند. جدا از این، شاعران خانم خوبی با من همدوره بودند و من میتوانستم شعرشان را بخوانم. مثلا من شعر خانم اعظم سعادتمند را خیلی دوست داشتم. همچنین شعر مهدی فرجی و پانتهآ صفایی را هم میخواندم. فکر میکنم شعر این عزیزان روی زبان شعرم اثر گذاشتهاند.
* درباره نحوه انتخاب شعرهای کتاب صحبت کنیم. چرا این شعرها را انتخاب کردید؟
تعداد اشعارم خیلی زیاد بود. تقریبا دو سه برابر این مجموعه شعر داشتم، ولی آنها را گلچین کردم و به این شعرها رسیدم. هم غزلها را گلچین کردم، هم رباعیها را و هم نیماییها را. دوست داشتم اولین کتابم شامل بهترین شعرها باشند.
* ترکیب شعرهای کتاب از نظر مضمونی چگونه است؟
عاشقانه، اجتماعی، آیینی و مقاومت. سعی کردم هم از لحاظ قالب و هم از لحاظ موضوع تنوع ایجاد کنم. بعضی از دوستان میگفتند که فقط غزل چاپ کن ولی ترجیح دادم که این تنوع قالبی هم در کتاب باشد تا برای مخاطب خستهکننده نباشد. سلیقهها مختلف است؛ شاید کسی که نیمایی دوست دارد، شعرهای کلاسیک این کتاب را هم بخواند و علاقهمند شود یا برعکسش اتفاق بیفتد. برای همین ترجیح دادم همه قالبها را با هم بیاورم.
* این کتاب در دوره ادبی مطلع برگزیده و منتشر شد. حضور در دوره مطلع حوزه هنری چقدر روی چاپ کتاب اولتان تاثیرگذار بود؟
دوره مطلع دورهای بود که توسط حوزه هنری و آقای عرفانپور، برای دوستان شاعری که تا به حال مجموعهای چاپ نکرده بودند برگزار شد. نزدیک ۲۰۰ نفر از دوستان آثارشان را فرستادند و در نهایت ۲۰ تا از مجموعهها برای چاپ در انتشارات سوره مهر و انتشارات شهرستان ادب انتخاب شدند. همینجا باید از آقای عرفانپور تشکر کنم که در این مسیر همراه ما بودند. من از دوستانی که کتاب چاپ کرده بودند میشنیدم که این کار چقدر دوندگی و زحمت دارد. خداراشکر آقای عرفانپور این زحمات را به دوش کشیدند و ما نگران فرایند چاپ کتاب نبودیم.
* برای انتخاب شعرهای کتاب مشورت هم گرفتید؟
بله. دوره مطلع برای هرکدام از دوستان شاعر دو استاد و کارشناس تعیین کرده بود که با آنها برای انتخاب و ویرایش شعرها مشورت میکردند. اساتید من آقای محمدجواد شرافت و آقای حسن بیاتانی بودند که همیشه از حضور آنها استفاده میکردم و در چاپ کتاب هم همراه من بودند. هردو به مجموعه خیلی لطف داشتند و با اعلام نظراتشان به رفع نواقص کتاب کمک کردند.
* بعضی شاعران هستند که کلمات را مهندسی میکنند و در نهایت غزل یا مثنوی مینویسند. برای شاعران جوششی مثل شما، شعر چگونه خلق میشود؟ یعنی حالتان با شعر چگونه است؟
به نظرم تا وقتی که شعر به جان آدم ننشیند، روی دیگران هم تاثیری ندارد. خیلی وقتها شده که حس میکنم مدتی است طبعم روان نیست. اینطور زمانها سعی نمیکنم به زور بنویسم. سعی میکنم حالم با شعر خوب باشد. وقتهایی که حس کردم حالم با شعر خوب است، شعرم هم بهتر شده است. همیشه با خودم اینطور فکر میکنم که شعر مثل یک انسان میماند. وقتی که میخواهی به زور قطعاتش را به هم بچسبانی، مثل آدم آهنی میشود. شاید این آدم آهنی دستساز کارکرد را هم داشته باشد ولی هیچوقت مثل یک انسان نمیشود.
شعر هم همین است. آن روحی که باید داشته باشد، بسته به حس و حال شاعر است. در کنار آن مطالعات، حضور در انجمنها و استفاده از اساتید هم مهم و تأثیرگذار است؛ به خصوص که مدتی است در تهران هستم و اساتید بیشتری را میبینم. دوست دارم شعرم قد بکشد و رشد کند و رسالتش را انجام بدهد. اولین رسالتش هم این است که حال شاعر را خوب کند و در مرحله بعدی به عنوان یک هنر در خدمت آیین و اعتقاداتی که داریم باشد. بالاخره هر چیزی با یک هدفی خلق شده؛ هنر و شعر هم همینطور.
* در حال حاضر بیشتر شعر آیینی مینویسید یا عاشقانه؟
هردو. طوری شده که به یک تناسب رسیده است. راه را باز گذاشتهام و به فراخور حس و حال و جوشش، گاهی عاشقانه و گاهی آیینی و گاهی اجتماعی مینویسم. باید ببینم در آن لحظه طبعم به چه سمتی سوق دارد.
* واکنشها و بازخوردها به کتاب «روزی که نمیدانم» چهطور بوده است؟
خداراشکر. نمیدانم اساتید از آرایه اغراق برای شعرهای من استفاده کردهاند یا نه! ولی لطف داشتند و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم و راضی هستم از اینکه کتاب را چاپ کردم. امیدوارم در آینده شعرهای بهتری سروده شود و کتاب به کتاب سیر رشدم صعودی باشد.
* خودتان کدام غزل از کتاب را بیشتر دوست دارید؟
شعرها برای شاعر مثل بچه آدم است. واقعا انتخاب کردن سخت است.
* جدا از اینکه طلبه هستید و طبیعتا روی شعر شما سایه میاندازد، خودتان چه نگاهی به شعر عاشقانه دارید؟
شعر عاشقانه دو نوع است. یک نوع عاشقانههای نجیب و پاک است که بدون پردهدری و ابتذال از عشق صحبت میکنند، یک نوع هم عاشقانهای است که نگاههای دیگری دارند و خیلی صریح هستند و گاهی مبتذل هم میشوند. میتوان در شعر عاشقانه طوری حرف زد که در عین عاشق بودن و از عشق گفتن، حد و حدود هم رعایت شود. یعنی نقش دین هم در شعر عاشقانه باشد. در یکی از شعرها میگویم «برای عشق ورزیدن مسیر بهتری هم هست / اگر در خاطرت بودم دعایم کن، دعاگویم». گاهی همینقدر ساده میشود با دعا کردن عشق را رساند. در یکی از شعرها میگویم «شنیدم قاصدک میگفت احوالت مساعد نیست / برایت حمد خواندم تا مداوایت کنم از دور». من فکر میکنم شعر نتیجه زیست شاعر است و شاعر باید در شعرش بازتاب داشته باشد. آنطور که خودش زندگی میکند، در شعر عاشقانهاش هم تجلی پیدا میکند. اگر خوب عاشقی کنیم، شعرمان هم شعر عاشقانه متفاوت و زیبایی خواهد بود.
* میدانید که خیلی از شاعران هم کوششی هستند. درباره شعر جوششی و کوششی و تفاوتهایشان چه فکر میکنید؟
برایم جالب است اشعاری که دوستان به آنها لطف داشتند، اشعاری بوده که زیاد چکشکاری نشده است. یعنی شعرهایی که آنها را نوشتهام و سعی کردهام با کمترین ویرایش آنها را منتشر کنم، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. البته بعضی شاعرها هم هستند که با کوشش شعرهای بهتری مینویسند. برای من اینطور است که شعرهای حسی و جوششیام بیشتر به دل مینشیند. مگر اینکه شعر زیاد حسی نباشد و بخواهم یک کار فرمی یا زبانی را در آن پیاده کنم؛ آنجا بیشتر خط میزنم و مینویسم.
* یکی از شعرهای خوب شما که من هم بسیار دوستش دارم، غزل حضرت زهرا (س) در همین کتاب است. این شعر را هم بدون چکشکاری نوشتید؟
بله. فقط بیت اول این شعر را تغییر دادم. دیگر ابیات ویرایشهای خیلی جزئی داشتند. شاکله اصلی این شعر جوشش است.
* درباره رباعیها و نیماییها هم صحبت کنیم. بعضی شاعران فقط در یک قالب مینویسند ولی شما در چند قالب شعر دارید. چرا؟
بسته به موضوع و مضمونی که میخواهم بنویسم، نگاه میکنم این مضمون در کدام قالب مینشیند. اگر بخواهم زیادی روی آن موضوع مانور بدهم، قالبهای بلندتر را انتخاب میکنم، وگرنه رباعی و دوبیتی. اگر احساس کنم وزن مزاحم آن مضمون است، نیمایی مینویسم.
* خیلی خوب است در قالبهای مختلف شعر میگویید. درباره تجربه نوشتن نیمایی هم صحبت میکنید؟
تا همین دو سه سال پیش نیمایی نمینوشتم. در یک جلسهای اولینبار نیمایی نوشتم و وقتی آن را در جلسه خواندم، مورد تشویق قرار گرفت. استاد سیدمهدی موسوی که نیماییسرای فوقالعادهای هستند، به این شعر لطف داشتند. با راهنمایی ایشان شعر نیمایی کار کردم و نوشتم و خط زدم. یک سری کلمات، کلمات خیلی جدید و نویی هستند و احساس میکنی ظرف شعر کلاسیک برایش کوچک است؛ از این نظر قالب نیمایی میتواند کمک کند که شعرهای بهروزتری بنویسی.
نیمایی از این نظر برای من جذاب است. من هم یک مدت به صورت تخصصی فقط نیمایی مینوشتم ولی الان همه قالبها را مینویسم.
* به نکته خوبی اشاره کردید. میتوان در شعر نیمایی درباره وقایع روزمره هم شعر نوشت. مثلا چرا شاعران ما از ظرفیت نیمایی برای شعر گفتن و حرف زدن درباره غزه استفاده نمیکنند؟
دقیقا همینطور است. هم میشود مضامینی را که حس میکنی حرف زیادی دربارهشان داری در نیمایی بیان کنی. هم زمانی که میخواهی از یک مضمون پرتره بگیری، میتوانی از قالب نیمایی استفاده کنی. یعنی واقعا ظرفیت بالایی دارد. حتی میشود در نیمایی قالبهای جدیدی مثل نیماییپیوسته کار کرد. بچههای انقلابی ما کمتر سراغ فضاهای نو رفتهاند. فکر میکنم مضامین آیینی و انقلابی را خیلی خوب میتوان در نیمایی به کار برد. امیدوارم که بیشتر به این قالب توجه شود.
* امیدوارم خود شما هم شعر نیمایی را جدیتر بگیرید و با دغدغهها و حرفهایی که دارید، شعرهای نیمایی خوبی از شما بخوانیم. به عنوان آخرین سوال، دوست دارم درباره اوضاع شعر بانوان طلبه از شما بپرسم. اوضاع شعر بانوان طلبه را چطور میبینید؟
شاعران طلبه خوبی داریم که بخش زیادی از آنها هم خانم هستند. واقعا کارهای خوبی تولید میکنند و در حوزههای مختلف حرف برای گفتن دارند. کنگره شعر اشراق که هرساله برگزار میشود، فضای خیلی دوستانه و خوبی را بین طلبههای شاعر ایجاد کرده و باعث شده است با شاعران طلبه زیادی آشنا شویم. خداراشکر خانمهای طلبه هم بسیار فعال هستند و روز به روز پیشرفت میکنند. یکبار استاد بیابانکی داور یکی از جشنوارههای شعر طلاب بودند؛ ایشان میگفتند فکر نمیکردم شعر طلاب به خصوص شعر خانمهای طلاب اینقدر خوب باشد. شعر طلاب خانم پویا و فعال است و امیدوارم که با توجه و حمایت بیشتر، این مسیر را با موفقیت بیشتر طی کند.
دیگر رسانه های کشور:
باشگاه خبرنگاران همسونیوز| آموزشگاه رسانه |ارتباط اقتصادی| ارتباط فردا|ارتباط فرهنگی|ارتباط ورزشی|تهران اقتصادی |تهران ورزشی|مرجع وب و فناوری|پایگاه خبری شباب |همسونیوز